گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جویای تبریزی

می‌نهد بر سینه، داغم، عشق سیم‌اندام‌ها

یا برای مرغ دل می‌گسترد گل، دام‌ها

سینه را چندان کند تا از برش دور افکند

می‌کند دایم نگین پهلو تهی زین نام‌ها

نیست حرف راست‌بازانت، دورو، کاین قوم را

غنچه آسا لخت دل باشد زبان در کام‌ها

خرم آن بیدل که در شب‌های هجران با تو بود

گرم گلبازی ز رفت و آمد پیغام‌ها

مهربان‌تر شو که در آیین عاشق‌پروری

ناز چون بسیار شد کم نیست از ابرام‌ها

تلخکام آرزوی او به نقد جان خرد

چون کند شکرفروشی لعلش از دشنام‌ها

شیشه را تنها نشد در محفلت قالب تهی

بازماند از حیرت بزمت دهان جام‌ها

گر چنین از فیض نقش پای او بالد به خویش

‏ بگذرد روی زمین جویا ز پشت بام‌ها

 
 
 
صائب تبریزی

تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جام‌ها

چون رم آهو بیابانی شدند آرام‌ها

دلبری را زلف او در دور خط از سر گرفت

می‌شود از خاک افزون حرص چشم دام‌ها

خام کرد آن آتشین‌رو آرزوهای مرا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

ای ز چشم میْ‌پرستت مست حیرت جام‌ها

حلقهٔ زلف گره‌گیرت به گوش دام‌ها

در تبسم کم نشد زهر عتاب از نرگست

کی به شور پسته ریزد تلخی از بادام‌ها

دامنت نایاب و من بی‌تاب عرض اضطراب

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
طغرل احراری

عمرها شد می‌زنم در راه عشقش گام‌ها

رفتن رنگ است از ما بستن احرام‌ها

اعتبار ما و من از نشئه کیف و کم است

فال فرصت می‌زند هر دم صدای جام‌ها

سرخ و زرد این جهان را حاجت اکسیر نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه