مینهد بر سینه، داغم، عشق سیماندامها
یا برای مرغ دل میگسترد گل، دامها
سینه را چندان کند تا از برش دور افکند
میکند دایم نگین پهلو تهی زین نامها
نیست حرف راستبازانت، دورو، کاین قوم را
غنچه آسا لخت دل باشد زبان در کامها
خرم آن بیدل که در شبهای هجران با تو بود
گرم گلبازی ز رفت و آمد پیغامها
مهربانتر شو که در آیین عاشقپروری
ناز چون بسیار شد کم نیست از ابرامها
تلخکام آرزوی او به نقد جان خرد
چون کند شکرفروشی لعلش از دشنامها
شیشه را تنها نشد در محفلت قالب تهی
بازماند از حیرت بزمت دهان جامها
گر چنین از فیض نقش پای او بالد به خویش
بگذرد روی زمین جویا ز پشت بامها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به عشق و احساسات عمیق خود اشاره میکند. او عشق را همچون داغی بر سینهاش توصیف میکند و از دل مرغی که برای عشقش گل میگسترد، سخن میگوید. نوشتههای او نشاندهنده عشق پاک و دائمی است که در لحظات جدایی نیز همچنان برقرار است. شاعر از زیبایی و زشتیهای عشق صحبت کرده و از طرفداران خود میخواهد که با مهربانی بیشتری رفتار کنند. در کل، این اشعار پر از احساس شور و در عین حال تلخیهای ناشی از دوری و آرزوهای غیرقابل دسترس است.
هوش مصنوعی: عشق با زیباییهایش قلبم را میسوزاند، یا شاید برای جانم، گلهایی را به دام میکشاند.
هوش مصنوعی: سینه را به اندازهای میزند که نه تنها دورش میکند، بلکه همیشه به شکلی درخشان و خالی از این نامها باقی میگذارد.
هوش مصنوعی: کلام تو راست و صادق نیست، زیرا این مردم همانند غنچه، در دل خود رازهای پنهانی دارند و زبانشان در کامها مشغول است.
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی از آن کسی است که در شبهای جدایی، به یاد تو مشغول گلابازی و تبادل پیامها بوده باشد.
هوش مصنوعی: با مهربانی بیشتری رفتار کن، زیرا در عشق و محبت، گاهی ناز و لجبازی زیاد احساس میشود، اما این به معنای کماهمیت بودن آن نیست.
هوش مصنوعی: شخصی که دچار تلخی و ناامیدی شده است، چطور میتواند ارزش جانش را با آرزوهایش بسنجید در حالی که همچون فروشندهای که شکر را با لعل و جواهر خود عوض میکند، او تنها با دشنامها و ناامیدیها روبهروست؟
هوش مصنوعی: در محفل شما، شیشه تنها نماند و از تعجب، دهان جامها باز ماند و هیچ محتوایی نداشت.
هوش مصنوعی: اگر آثار و برکات قدم او به این شکل بر من انجمن کند، دیگر به دنبال حقیقت و زیباییهای زندگی بر روی زمین نمیروم و از بالای بامها تماشا میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جامها
چون رم آهو بیابانی شدند آرامها
دلبری را زلف او در دور خط از سر گرفت
میشود از خاک افزون حرص چشم دامها
خام کرد آن آتشینرو آرزوهای مرا
[...]
ای ز چشم میْپرستت مست حیرت جامها
حلقهٔ زلف گرهگیرت به گوش دامها
در تبسم کم نشد زهر عتاب از نرگست
کی به شور پسته ریزد تلخی از بادامها
دامنت نایاب و من بیتاب عرض اضطراب
[...]
عمرها شد میزنم در راه عشقش گامها
رفتن رنگ است از ما بستن احرامها
اعتبار ما و من از نشئه کیف و کم است
فال فرصت میزند هر دم صدای جامها
سرخ و زرد این جهان را حاجت اکسیر نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.