رخت روز طرب را بامداد است
سر زلفت شب غم را سواد است
تویی کعبه به هر شهری که باشی
چو مکه نام آن خیر البلاد است
ز آه چون عمود آتشم چرخ
به هر شب چون « ارم ذات العماد» است
نکو دار اعتقاد ای دل به خوبان
که رأس المال صوفی اعتقاد است
در اقلیم عدم رو کرده جانم
ز تو در آرزوی خیرباد است
در افسون خوانی دل خال و زلفت
یکی شاگرد و دیگر اوستاد است
سگت بگذار گو رسم دویی را
که جامی در مقام اتحاد است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر ادهم زین نهد رستم نهاد است
به می خوردن نشیند کیقباد است
خداوندا ز تو اینم مراد است
که آزادی و فردی در نهاد است
ز نیکو بندگی فارغ نهاد است
فروشیمش اگر چه خانه زاد است
دلیل آنکه عشقش در نهاد است
وفای عهد بر ترک مراد است
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است
بیار باده که بنیاد عمر بر باد است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.