منم عاشق و بیدل و مبتلا
ز عشق تو افتاده در صد بلا
کشیده ست خوان بلا عشق تو
زند عالمی را به آن خوان صلا
ز ورد تلاوت مرا بازداشت
سرود غمت در خلا و ملا
کی آید تلاوت ز دستم چو من
زدم دست در تن تلا لاتلا
فروغ رخت از پس صد حجاب
دهد دیده را نور و دل را جلا
چو راندی چنین آخرم کاشکی
نمی خواندیم سوی خویش اولا
رسانید جامی غم دل به عرض
فان شئت فاسمع و الا فلا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بروبر ازان گونه شد مبتلا
که گفتی دلش گشت گنج بلا
زنی مرتن شاه را بد بلا
زن بد کنش نام او ماشلا
اگر ورقه ای، حمله آور، هلا!
کی برهانمت هم کنون زین بلا
که آمد سپهدار جنگی قلا
به دریای کوشش نهنگ بلا
ز دیده دلش سخت شد مبتلا
فرو شد به گرداب بحر بلا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.