شمارهٔ ۳۱۷
دادیم دست چو دیدی به ره خود پستم
تا نیفکندیم از پا نگرفتی دستم
گرچه شده سوده مرا پای به راه طلبت
کردم از تارک سرپای و ز پا ننشستم
یک سر ناخنم از سینه نمانده ست درست
بس که از دست غمت سینه به ناخن خستم
هستیم شد همه در راه تمنای تو نیست
نیستم جز به تمنای تو هر جا هستم
داشت در تفرقه غمهای پراکنده مرا
بر تو عاشق شدم و از همه غمها رستم
هر زمان در صفت حسن تو همچون جامی
برسر لوح سخن نقش دگر می بستم
چون رخ خوب تو دیدم ز همه شرمنده
پاره کردم ورق خویش و قلم بشکستم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...