شمارهٔ ۲۷۱
بتی که از همه پوشیده ماند لطف تنش
نگشته محرم او کس برون ز پیرهنش
شد آفریده زآب زلال در عجبم
که چون ز جامه ترشح نمی کند بدنش
براوغیور چنانم که گر دلم فشرد
به صبر پای بپوشم ز چشم خویشتنش
دمید خط ز بنا گوش او ازان آفت
نگاه دار خدایا حوالی ذقنش
نه آن خط است همانا که عنکبوت خیال
تنیده دایره مشک گرد نسترنش
خیال قامت آن لاله رخ سهی سرویست
که چاک دل صاحبدلان بود چمنش
گذر کن از سخن بوسه این نه بس جامی
که بگذرد سخنان تو بر لب و دهنش
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...