گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

مکن در کشتنم زین بیش تقصیر

چو من مردم ز غم دیگر چه تدبیر

در رحمت بود روی تو بر خلق

برآن در زلف تواز مشک زنجیر

ز زخمت مرد آهوی و من از رشک

دوصید از پا درافکندی به یک تیر

ز عشقت خون دل با شیر خوردم

درین خونخواریم شد موی چون شیر

مه و سیاره را در خواب یوسف

بود خوی کرده رخسار تو تعبیر

تو خوش زی جاودان در هودج ناز

فلک گو ماه را محمل فرو گیر

خمید از بار هجرت پشت جامی

جوانا رحم کن بر حال این پیر

 
 
 
دقیقی

تو آن ابری که ناساید شب و روز

ز باریدن چنانچون از کمان تیر

نباری بر کف دلخواه جز زر

چنانچون بر سر بدخواه جز بیر

مجد همگر

دلم دیوانه گشت از تاب زنجیر

تنم بگداخت زین زندان دلگیر

نه شب مه بینم و نه روز خورشید

نه بر من می وزد بادی به شبگیر

زبونم کرد ایام تبه کار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه