نشستی دور ازین مشتاق مهجور
که نتوان ماه را دیدن جز از دور
سلیمانی تو و لعل تو خاتم
خطت برگرد خاتم عنبرین مور
فروزان زآتش تو داغ بر داغ
بود بر سینه ام نورا علی نور
به کنج خلوتم منما ره ای شیخ
مکن غمدیده ای را زنده در گور
گذشتم بر درت نادیده دیدار
بهشتی دیدم اما خالی از حور
بود در وصف خوبان شعر جامی
به امر عشق و المأمور معذور
بود یک بیت معمور آسمان را
زمین از شعر او پر بیت معمور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به عشق و زیبایی معشوق اشاره دارد و به طور خاص به دوستی، علاقه و آرزوهای شاعر در مورد معشوقش میپردازد. شاعر از دوری و جدایی رنج میبرد و با استفاده از تصاویر زیبا، احساسات عمیق خود را بیان میکند. او خود را در خلوتی توصیف میکند که در آن به یاد معشوقش سوز و گداز دارد و به دنبال نشانههایی از عشق و زیبایی است. در نهایت، شاعر با تأکید بر قدرت شعر و هنر در توصیف زیباییهای عشق، به سرشار بودن دنیا از اشعار عاشقانه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: نشستی دور از عشق و آرزوی دوری که نمیتوان ماه را جز از فاصلهای دور مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: تو همچون سلیمان زیبا و باارزش هستی و نشانههای خوشگفتاریات مانند لعل که بر روی خط زیبا و دلکش تو نمایان است، به سقف زینت میبخشد.
هوش مصنوعی: آتش تو در سینهام شعلهور است و بر دردهای من میافزاید، اما در عین حال، نوری بر نور من میتابد.
هوش مصنوعی: من در تنهایی خودم هستم و از تو میخواهم که مرا به این کنج نبری، ای شیخ؛ چرا که مردی غمگین و بیروح را نمیتوان دوباره زنده کرد.
هوش مصنوعی: از کنار در تو گذشتم و بدون این که تو را ببینم، بهشتی را مشاهده کردم، اما آنجا از زیباییهای ناب بیبهره بود.
هوش مصنوعی: شاعر جامی درباره زیباییهای معشوقان سخن میگوید و در این راستا، عشق را عامل و دلیل این وصف میداند و به نوعی میگوید که معشوقان در این زمینۀ خود، مستثنی هستند و قابل سرزنش نیستند.
هوش مصنوعی: روزی آسمان پر از شعر و کلام او بود و زمین به خاطر همین اشعار، به زندگی و نشاط آراسته شده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دهقان کدیور گفت انگور
مرا خورشید کرد آبستن از دور
کمابیش از صد وهفتاد شد روز
بدم در بستر خورشید پر نور
میان ما، نه عقدی، نه نکاحی
[...]
بهین شکلیست ایشان را مدور
چنان چون بهترین لونی منور
اگر شیری اگر میری اگر مور
گذر باید کنی آخر لب گور
دلا رحمی بجان خویشتن کن
که مورانت نهند خوان و کنند سور
زهی دست وزارت از تو با زور
ندیده چشم گیتی چون تو دستور
ربیب الدین و دولت ای ز رایت
گرفته دین و دولت حظ موفور
به تو بنیاد دولت سقف مرفوع
[...]
اگر چون زر نخواهی روی عاشق
منه بر گردن چون سیم سنگور
جهان از زشت قوادان تهی شد
که حمال فقع باید همی حور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.