شمارهٔ ۷۹۴
با این جمال همدم مستان عشق شو
یک بار الست گوی و هزاران بلی شنو
در جام می ز لعل تو یک شمه یافتم
اسباب علم و فضل به میخانه شد گرو
جز تخم آرزوی تو در دل نکشته ایم
فرخنده ساعتی که رسد کشته را درو
گفتم تمام خرمن عمرم به باد شد
لعلت به خنده گفت که بر ما به نیم جو
با این فسردگی نتوان راه عشق رفت
دستی بزن به دامن مردان گرمرو
خواهی که نقد حال تو گردد حدیث عشق
این نکته می شنو ز حریفان و می گرو
جامی فسانه های کهن ذوق ده نماند
اسرار عشق تازه کن از گفته های نو
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...