تو جان پاکی سر به سر نی آب و خاک ای نازنین
والله ز جان هم پاک تر روحی فداک ای نازنین
پاکان ندیده روی تو دادند جان بر بوی تو
اینک به گرد کوی تو صد جان پاک ای نازنین
رفتی به گلگشت چمن گل دید لطف آن بدن
از شوق آن بر خویشتن زد جامه چاک ای نازنین
گر شد چو لاله پیکرم غرقه به خون غم کی خورم
این بس که بر دل می برم داغت به خاک ای نازنین
دارم ز غم بیماریی بیمار غم را یاریی
گر تو کنی غم خواریی از غم چه باک ای نازنین
با آنکه شد دردم قوی خواهم فغانم نشنوی
ترسم که بهر من شوی اندیشه ناک ای نازنین
جامی که دارد با تو خو هرگز نتابد از تو رو
گر خود نهی بر فرق او تیغ هلاک ای نازنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شد جان پاکان در رهت از بسکه خاک ای نازنین
خاک ره تو سر به سر شد جان پاک ای نازنین
از کین کنی گر هر زمان قصد دل و آهنگ جان
قلبی لدیک ای دلستان روحی فداک ای نازنین
نگذاشت چرخ فتنه جو مالم بخاک پات رو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.