کاش ویران شود از سیل فنا خانه ما
تا کشد گنج جفا رخت به ویرانه ما
چرخ فیروزه که بینی ز شفق گلگونش
درد آلوده سفالی ست ز خمخانه ما
ما و پیمان می ای زاهد پیمانه شکن
دور باد آفت سنگ تو ز پیمانه ما
طرفه حالی که به یک حرف زبان نگشادیم
قاف تا قاف جهان پر شد از افسانه ما
شیوه زهد به رندان چه فروشیم که نیست
نرخ یک جرعه می سبحه صد دانه ما
سایه رحمتی ای شمع چگل کافتاده ست
بال و پر سوخته در پای تو پروانه ما
جامی این نافه گشایی ز که آموخته ای
که معطر شد از انفاس تو کاشانه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی حجابانه درآ از در کاشانه ما
که کسی نیست به جز وردِ تو درخانه ما
گر بیائی به سر تربت ویرانه ما
بینی از خون جگر آب زده خانه ما
فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای
[...]
آب حیوان زند آب در میخانه ما
می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما
از سر شیشه اگر پنبه بگیرد ساقی
گل ابری شود از گریه مستانه ما
در دل ما نبود منزلتی دنیا را
[...]
تا بود گریه کی آباد شود خانه ما؟
جغد را پای به گل رفته به ویرانه ما
ما از آن سوختگانیم که معمار ازل
طرح آتشکده برداشت ز کاشانه ما
عشق پیوسته به دنبال دلم میگردد
[...]
می کند مشق تپیدن دل دیوانه ما
بال پرواز شود باده به پیمانه ما
حاصل نشو و نما دیده بیدار شود
گشته صحرا صدف پر گهر از دانه ما
داغ سودای تو دارد، دل دیوانهٔ ما
کعبه لبیک زند بر در بتخانهٔ ما
عشق را کعبهٔ مقصود، سویدای دل است
لیلی از خودکند ایجاد، سیه خانهٔ ما
شور دیوانگی و شیوهٔ اطفال یکی ست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.