بوی جان یافتم ز پیرهنت
گویی از جان سرشته شد بدنت
آه اگر نازنین تنت بینم
من که مردم ز بوی پیرهنت
برگ گل گرچه نازک است و لطیف
در لطافت نمی رسد به تنت
میوه های بهشت اگرچه خوش است
از همه به گرفته ام ذقنت
ای خوش آن دم که گوش می کردم
نکته ای از لب شکرشکنت
هرگز از گوش من نخواهد رفت
ذوق آواز و لذت سخنت
داد جامی به تلخکامی جان
هیچ کامی ندیده از دهنت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق شاعر نسبت به محبوب است. او با بویی که از پیراهن محبوبش احساس میکند، به زندگی و عشق خود جان میدهد. شاعر به لطافت و زیبایی بدن معشوق اشاره میکند و آن را فراتر از گلها و میوههای بهشتی میداند. او همچنین از لذتی که از شنیدن صدای محبوب به دست میآورد صحبت میکند و تأکید میکند که این تجربهها هرگز از یادش نمیرود. در پایان، شاعر به تلخی و کمبود خوشی در زندگی خود اشاره میکند که از وجود محبوبش ناشی میشود.
هوش مصنوعی: از لباس تو بوی جان و زندگی را احساس میکنم، گویا که وجود تو به روح و جانم پیوند خورده است.
هوش مصنوعی: ای کاش میتوانستم به تماشای تن زیبای تو بنشینم، زیرا بوی پیراهنت مرا از شدت عشق به مرگ میکشاند.
هوش مصنوعی: برگ گل هرچند که نرم و زیباست، اما در لطافت به پوست تو نمیرسد.
هوش مصنوعی: میوههای بهشت هرچقدر هم که خوشمزه باشند، من از همه آنها بر سر ذوق و شوقی به دل ندارم.
هوش مصنوعی: خوشا به وقتی که به دقت به سخنانی شیرین و دلنشین گوش میدادم.
هوش مصنوعی: هرگز صدای خوش و لذتبخش صحبتهای تو از ذهنم پاک نخواهد شد.
هوش مصنوعی: یک جام به کسی دادند که از تلخیهای زندگی چیزی جز ناکامی نچشیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه گفتی ثناش را احسنت
صدق گفتی بدو که للّٰه انت
چون جدا کرد ناگهان ز منت
در ربود آن نواله از دهنت
ور چه سخت آید این سخن ز منت
بعد ازین ... خر به ... زنت
نه فراغی به حسب حال منت
نه مجالی که بشنوم سخنت
هست لطف و وفای او جنت
عکس این شد جفای او محنت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.