زاول که نفس ناطقه را از شعاع عقل
ایزد به لطف خویش و به رحمت بیافرید
پستان خویش در دهن شاعران نهاد
تا هر کسی به قدر فصاحت همی مکید
وز بهر اینکه دیرتر آمد مجیردین
شیرش نمانده بود پس اندر دهانْش رید