گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

آخر یکی بکوی فلانکس گذر کنید

در حال این شکسته دل آخر نظر کنید

ما را ز روی آن گل خندان نشان دهید

او را زحال این دل غمگین خبر کنید

با آن رخ چوماه چه نام قمر برید

با آن لب چو لعل چه یاد شکر کنید

چون راه او روید قلم وار از نخست

ده جا میان ببندید از پای سر کنید

او را خبر دهید که چون سخت گشت کار

باشد که پاره دل او نرم تر کنید

ورپرسد از شما که چگونست حال او

گوئید سوختست و سخن مختصر کنید

او را بیاورید و پس آنگه بروی او

یک ساغر از صراحی می زود در کنید

وریک ترانه نرم بگوید برای ما

همچون دهانش دامن او پر گهر کنید

می رنج دل بکاهد آن می مرا دهید

زر کار ما بسازد تدبیر زر کنید