چون بهشتست جهان می باید
ببهشت او که خوری می شاید
روز شادیست طرب باید کرد
کز دل خاک طرب میزاید
شاخ از رقص همی ننشیند
غنچه از خنده همی ناساید
لاله با آنهمه کم عمری او
لبش از خنده فرا هم ناید
میکند باد صبا جلوه گری
تا نقاب از رخ گل بگشاید
گر کند ناز بنفشه رسدش
کش صبا طره همی پیراید
بود بلبل همه شب در تکرار
تاچو من بود که ملک بستاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قهرت از مهر سپر برباید
خشمت از کوه کمر بگشاید
صیقل تیغ تو هنگام وغا
زنگ کفر از رخ دین بزداید
چرخ صد چشم چو تو کم بیند
[...]
فاین نجوم الجو من کف قابض
و این هلال الافق من حبل رائد
فقصر عنان الجهد فی طللب المنی
فلست بآساد العرین بصائد
مفتی ملت انعام و کرم
اندرین حال چه می فرماید؟
در حق شخصی درمانده چنان
که برو خلق همی بخشاید
خفته بیمار بکنجی اندر
[...]
پا به خلخال ردیف آراید
بر جبین خال خیال افزاید
در شکنجه کش و لت زن شاید
که ز انکار به اقرار آید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.