گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

ترسم که وعده های تو عمرم سرآورد

آوخ که عشوه تو ز پایم درآورد

ما رخت عشق خود زبر آسمان بریم

گرمان همای وصل تو زیر پرآورد

از عشق تو بشکرم کز روی حسن عهد

هر لحظه ام بتازه غمی دیگر آورد

جانم فدای باد که او هر سحرگهی

از راه دل بجان خبر دلبر آورد

گویند وصل دوست بجانی توان خرید

سهلست اینقدر اگر او سر درآورد

ای بس گهر که ریزد چشمم بدست اشک

برپای دوست و خون زدلم سر برآورد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

ازگل همی نگارم سنبل برآورد

هرگز گلی که دید که سنبل برآورد

برگل هر آنچه آورد از سنبل آن نگار

نغز آورد جو خویستن و دلبر آورد

دارد به توده عنبر و دارد به رشته دُرّ

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

کلک تو سر به بلعجبیها بر آورد

هر چه آورد از آن دگر خوشتر آورد

پی بر بساط روم نهد نقش چین کند

سر در شب سیاه نهد اختر آورد

باشد میان ببسته بقصد سپاه بخل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
کلیم

چون وقت شد که کشت امیدم برآورد

از خوشه برق حادثه ای سر برآورد

صد گونه انقلاب درین بحر اگر رسد

خس را نمی برد که گهر سر برآورد

صد گلبن امید من از ریشه کند چرخ

[...]

صائب تبریزی

هر کس ز قید تن دل روشن برآورد

اخگر برون ز توده خاکستر آورد

دست از طلب مکش که سمندر ز جذب عشق

از بال وپر بهم زدن آتش برآورد

چشمی که ساخت سرمه عبرت منورش

[...]

محیط قمی

ساقی به یاد لعل تو چون ساغر آورد

ما را به دور اول از پا درآورد

آن سرزمین که چون تو پری زاید آدمی

نبود عجب که خارگل احمر آورد

گویند سرو را ثمری نیست ای عجب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه