گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

سخت آشفته جمال خودی

ورچه نوعیست این زبیخردی

قصد جانم چرا کنی چندین

نه بدین شرط دل همی ستدی

با من این شکل میکنی یا خود

با همه کس چنین ترانه زدی

هر دمم بی وفا همی خوانی

راست گفتی هزار بار خودی

تا چه نیکی بجای من کردی

تا چه کردم بجای تو ز بدی؟