زهی بیوفا خود نگوئی کجائی
اگر هرگزم خود نبینی نیائی
ندانستم از تو من این زود سیری
نبردم گمان بر تو این بیوفائی
اگر چند ترکان همه تنگ چشمند
نگوئی بدین تنگ چشمی چرائی
چه شیرین غلامی چه شایسته ترکی
چه زیبا نگاری چه خوش دلربائی
بشیرین لبت تازد ار آن سیه زلف
چه ترکی که با هندوئی بر نیائی
دل و جان بیک بوسه از من خریدست
تو بازار دیدی بدین ناروائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بی وفایی معشوقش شکایت میکند و احساس سردرگمی و ناامیدی خود را بیان میکند. او به زیباییها و ویژگیهای معشوق اشاره میکند و میگوید که اگرچه دیگرانی نیز دچار ضعف چشماند، ولی او نمیفهمد چرا باید به این بیوفایی تن دهد. شاعر در آخر تاکید میکند که عشقش با یک بوسه دل و جانش را خرید و از بیوفایی در بازار عشق شکایت دارد.
هوش مصنوعی: آه، بی وفا، خودت به من نگو کجایی! اگر هرگز من را نبینی، پس چرا همواره نمیآیی؟
هوش مصنوعی: من نمیدانستم که زود از تو سیر میشوم و هیچگاه به نظرم نمیرسید که تو اینقدر بیوفا باشی.
هوش مصنوعی: اگرچه چند نفر از ترکها بدبین و تنگنظر هستند، نباید بگویی که دلیل این تنگنظری چیست.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت یک فرد صحبت میکند. شاعر از لطافت شخصیت و جذابیت ظاهری او تعریف میکند و او را به عنوان یک خدمتکار شیرین، فردی شایسته و زیبا، و دلربایی توصیف میکند که دلها را میرباید.
هوش مصنوعی: اگر آن موهای سیاه تو به لب شیرینت بیفزاید، چه ترکیب زیبایی خواهد بود که با آن هندو نابلد به چشمت آید.
هوش مصنوعی: دل و جان من با یک بوسه از من خریداری شده است، آیا تو در این بازار این نوع فریبکاری را دیدهای؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من همی داد گفتی گوایی
که باشد مرا روزی ازتو جدایی
بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم
بر آن دل دهد هر زمانی گوایی
من این روز را داشتم چشم وزین غم
[...]
نوای تو ای خوب ترک نوآیین
درآورد در کار من بینوایی
رهی گوی خوش، ورنه بر راهوی زن
که هرگز مبادم ز عقشت رهایی
ز وصفت رسیدهست شاعر به شعری
[...]
دلا تا تو اندر هوان و هوائی
نه جفت زمینی نه جفت هوائی
بلا از تو بیند همیشه تن من
بلائی تو یا بر بلا مبتلائی
چرا مهر دستان زنی برگزیدی
[...]
نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی
مبادا تو را زین نوا بینوایی
نواهای مرغان دو سه نوع باشد
تو هر دم زنی با نوایی نوایی
گر از عشق گویا شدستی تو چون من
[...]
نماند است در چشم من روشنائی
که افتاد با پیریم آشنائی
ز پیری چرا گشت تاریک چشمم
اگر آشنائی بود روشنائی
بهار جوانی فرو ریزد از هم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.