سخن بی غرض از من بشنو
بر دشمن مشو ایدوست مشو
دشمنان راه بدت آموزند
مشنو هرزه دشمن مشنو
با تو امشب ندبی خواهم باخت
جان زمن بوسه ز تو خصل وگرو
چند گوئی تو که خیزم بروم
دل من وا ده و برخیز وبرو
این چه شیوه است که بنهادی باز
وین چه راهست که آوردی نو
هر بیک چند درآی از در من
چند دشنام بده گرم و بدو
گویم ای خام چو کاهم ز غمت
گوئی ای سوخته بر من بدوجو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ز گردون بشرف برده سبق
وز عطارد بهنر برده گرو
در شب خطّ تو معنیّ دقیق
گشت انگشت نما چون مه نو
اگرت ابر بهاری خوانم
[...]
گر کند بخت ره آموزی را
داغ شوق تو شود روزی او
زین هیاهو عسس و شحنه ز کو
گرد گشتند بدور سر او
هر سحرگه دمِ در بر لبِ جو
بود چون کِرمِ به گِل رفته فُرُو
داشتند آرزوی صحبت تو
مولیر و کرنی و راسین و روسو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.