هر که را خال عنبرین باشد
گر کند ناز، نازنین باشد
غمزه ات چون کمین کند بر خلق
ترک جان بابت کمین باشد
روی تو خرمن گلی ست کز او
خرمن ماه خوشه چین باشد
تا ترا کار قصد جان و دل است
کار ما ترک عقل و دین باشد
شیوه دلبری همان باشد
غایت عاشقی همین باشد
در سماعی که عشق بازان را
بزم پرآه آتشین باشد
آستین برفشان که بهر نثار
همه را جان در آستین باشد
پیش رخساره منوّر تو
روی خورشید بر زمین باشد
آفرین بر جمال تو که بر او
ز آفریننده آفرین باشد
با تو ما را به مرغزار بهشت
خود چه پروای حور عین باشد
ای که عار آیدت ز وصل جلال
گل نه با خار همنشین باشد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عادت چون تویی چنین باشد
جگرم خون کنی همین باشد
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
هر کرا زلف عنبرین باشد
طبع اوبا وفا بکین باشد
چون بود بر رخ تو طرّۀ تو
نقش چین بر حریر چین باشد
غمزۀ تو بچابکی ببرد
[...]
هر که را علم و ملک و دین باشد
عین آب حیات این باشد
ور بود آن برای این باشد
با چنین صدق آن گزین باشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.