به یاد آور که در ایّام خُردی
قدم در دوستی چون می فشردی
نمی دانستی آیین جفا را
طریق مهربانی می سپردی
به بوسه دردم از دل می کشیدی
به گیسو گردم از رخ می سُتردی
به خُردی داشتی خوی بزرگان
گرفتی در بزرگی خوی خُردی
به پایان آر دل جویی چو دل را
به اوّل دستبرد از دست بردی
کنونت عشوه با من در نگیرد
که با گردان نشاید کرد گُردی
جلال آن باده کآن بد مهر پیمود
به اوّل صاف و آخر بود دُردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یاد روزهای کودکی میافتد که در دوستیها با نیکنیتی و مهربانی رفتار میکرده و از جفا و درد دل بیخبر بوده است. او به یاد میآورد که در آن زمان با بزرگواری و محبت به دیگران نزدیک میشده و با بوسهها و محبتهایش دلهای دیگران را تسکین میداده. اما اکنون احساس میکند که عشق و محبتش به سرانجام نرسیده و نمیتواند همانطور که در گذشته بود، با دیگران رفتار کند. او به یاد میآورد که عشق و محبت در ابتدا خالص و صاف بود ولی در نهایت به درد و رنج منتهی شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که در دوران کودکی، وقتی با دوستانت بودی، همیشه محبت و دوستی را نه تنها احساس میکردی بلکه به آن هم عمل میکردی.
هوش مصنوعی: نمیدانستی که چگونه میتوان بیرحمی کرد، به همین دلیل همیشه با محبت و مهربانی رفتار میکردی.
هوش مصنوعی: تو با بوسههات درد دل مرا کم میکردی و با بافت موهایت، زیبایی چهرهام را میزدودی.
هوش مصنوعی: تو در کوچکنگری، صفات بزرگمنشی را به خود گرفتهای و در عظمت، ویژگیهای کوچکمنشی را نشان میدهی.
هوش مصنوعی: باید در جستجوی دل و خواستههایت به پایان برسی، چون اگر نتوانی در ابتدا دل را به دست آوری، هرگز نمیتوانی آن را حفظ کنی.
هوش مصنوعی: اکنون با من ناز نکن، زیرا که با دلربایی نمیتوان با دلی شجاع و نیرومند رفتار کرد.
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه آن میمونی که از ابتدا شفاف و زلال بوده و در پایان، قایق عشق را به دریای شور و شوق رسانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو گویندت چرا زنهار خوردی
چرا بشکستی آن پیمان که کردی
یقینم حاصله که هرزه گردی
ازین گردش که داری برنگردی
بروی مو ببستی هر رهی را
بدین عادت که داری کی ته مردی
چه کرد این بنده جز آزادمردی
که گرد خاطر او برنگردی
به دل گفتی نخواهم جست، جستی
جفا گفتی نخواهم کرد، کردی
همه بر حرف هجران داری انگشت
[...]
مباد این درج دولت را نوردی
میفتاد اندر این نوشاب گردی
همه عمر او نخفتی و نخوردی
که تا در هر شبی ختمی نکردی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.