همی خواهم که تا من زنده باشم
تو سلطان باشی و من بنده باشم
ز غم مُردم که جان دیگرانی
به جان دیگران چون زنده باشم؟
روا نبود که جان داروی لعلت
برند اغیار و من جان کنده باشم
برین در من چو سروم دیگران گل
روند ایشان و من پاینده باشم
بزن آبی بر این دل ورنه بینی
که آتش در جهان افکنده باشم
بسان غنچه ام در بند ناموس
که دل پرخون و لب پرخنده باشم
نمیرم چون جلال الا به دردت
اگر با طالعی فرخنده باشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی دانم که تا من زنده باشم
به پیش بندگانت بنده باشم
به پیشت کشته و افکنده باشم
از آن بهتر که بی تو زنده باشم
منم حییّ که دایم زنده باشم
که بیخ بدکنش برکنده باشم
چنان دارم که تا پاینده باشم
نه از جان بلکه از دل زنده باشم
بر آن عزمم که: تا من زنده باشم
تو سلطان باشی و من بنده باشم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.