ای ز رخ چون مه و زلف دراز
صد درِ فتنه به جهان کرده باز
الحق اگر ناز کند می رسد
آن قد و بالای تو بر سرو ناز
هیچ کس از حال دل آگه نبود
اشک برون رفت و برون برد راز
ای دل من همچو دهان تو تنگ
قصّه من چون سر زلفت دراز
کی تو شکار من مسکین شوی
صعوه ندیدم که کند صید باز
روز قیامت که بود گاه عرض
شیخ نماز آرد و عاشق نیاز
پیش تو سر بر نکنم همچو چنگ
خواه مرا می زن و خوه می نواز
شب همه شب بی رخ تو همچو شمع
کار من سوخته سوز است و ساز
درد تو عمری ست که دارد جلال
چاره این عاشق مسکین بساز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و تاثیرگذاری یک معشوق میپردازد. شاعر به مطلع کردن از احساسات درونی خود و راز دل میپردازد و به نشان دادن ناز و زیبایی معشوق اشاره میکند. او همچنین از ناامیدی و رنج خود در جداافتادگی از معشوق سخن میگوید. در این اشعار، عشق و نیاز عمیق شاعر به معشوق، و همچنین حسرت و درد ناشی از دوری از او به وضوح مشهود است. شاعر به نوعی در طلب محبت و توجه معشوق است و به ارتباط بین عشق و نیاز اشاره میکند. این شعر در نهایت بازتابدهنده غم عشق و تلاش برای رسیدن به وصال است.
هوش مصنوعی: ای تو که صورتت همچون ماه است و موهایت بلند و زیبا، با چهرهات در دنیا بسیاری از فتنهها را به وجود آوردهای.
هوش مصنوعی: اگر او با ناز و غنج رفتار کند، به قد و زیبایی تو خواهد رسید که همانند سرو بلند و زیباست.
هوش مصنوعی: هیچ کس از حال درون من خبر نداشت و اشکهای من خارج شدند و راز دلم را به بیرون بردند.
هوش مصنوعی: ای دل من، تو مانند دهانم تنگی! داستان من، مثل موهای بلند تو، طولانی و پیچیده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من هنوز صیدی را که به دست داشته باشد، ندیدهام. به عبارتی، به دنبال کسی هستم که بتواند در خودم را شکار کند، اما هنوز چنین کسی را پیدا نکردهام. بنابراین در انتظار میمانم تا آن شخص بیاید.
هوش مصنوعی: در روز قیامت که زمان حضور انسانهاست، شیخ (عالم دینی) به نماز میایستد و عاشق (عاشق حقیقی) نیز در آن لحظه به نیاز و دعا مشغول میشود.
هوش مصنوعی: من در حضورت خود را به سجده درنمیآورم مانند چنگ، پس به من ضربه بزن و نوازش کن.
هوش مصنوعی: شبی که بدون روی تو میگذرد، برای من مانند شمعی است که در حال سوختن و جستوجوی آرامش است.
هوش مصنوعی: درد تو عمری طولانی است که شکوه و عظمت دارد. برای این عاشق بیچاره، راه چارهای بساز.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا جهان بود از سر آدم فراز
کس نبود از راز دانش بینیاز
شب همه شب با تو میگوییم راز
تو به غفلت پایها کرده دراز
ای ز ما کرده فراموش گوییا
سوی ما هرگز نخواهی گشت باز
خیز و ترک خواب کن تا نیمهشب
[...]
من ز غفلت صد گنه را کرده ساز
تو عوض صد گونه رحمت داده باز
دیگران رفتند خانهٔ خویش باز
ما بماندیم و تو و عشق دراز
هرکی حیران تو باشد دارد او
روزه در روزه، نماز اندر نماز
راز او گوید که دارد عقل و هوش
[...]
یار با ما امتحانی کرد باز
لیک با بیگانه نتوان گفت راز
گر چه میکوشیم و جهدی میکنیم
تا کنیم از خودنمایی احتراز
خود اگر در خانه آبی میخوریم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.