گنجور

 
عبدالقادر گیلانی

شب همه شب با تو می‌گوییم راز

تو به غفلت پای‌ها کرده دراز

ای ز ما کرده فراموش گوییا

سوی ما هرگز نخواهی گشت باز

خیز و ترک خواب کن تا نیمه‌شب

ما و تو با یکدگر گوییم راز

بی‌نیاز‌م از تو و طاعات تو

با نماز و روزه‌ات چندین مناز

تو نیاز آور برای من که نیست

طاعت شایستهٔ تو جز نیاز

محیی گر کاری نکردی غم مخور

من تو را هم کارم و هم کارساز

 
 
 
رودکی

تا جهان بود از سر آدم فراز

کس نبود از راز دانش بی‌نیاز

مولانا

دیگران رفتند خانهٔ خویش باز

ما بماندیم و تو و عشق دراز

هرکی حیران تو باشد دارد او

روزه در روزه، نماز اندر نماز

راز او گوید که دارد عقل و هوش

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۸۶ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

یار با ما امتحانی کرد باز

لیک با بیگانه نتوان گفت راز

گر چه می‌کوشیم و جهدی می‌کنیم

تا کنیم از خودنمایی احتراز

خود اگر در خانه آبی می‌خوریم

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۳ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
جهان ملک خاتون

سرو نازی سرو نازی سرو ناز

هست ما را بر قد سروت نیاز

روی خوبت قبله ی صاحب دلان

طاق ابروی تو شد محراب راز

جز حدیث تو نگویم در میان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه