هیچ دانی که جهان در سر و کارت کردم
جان اگر در سر و کارت نکنم نامردم
چه نکردی ز جفا بر دل بیچاره ی من
در غم عشق تو بس خون جگرها خوردم
چه ستمها که برین خسته دل ما کردی
چه جفاها که من از بار فراقت بردم
در فراق رخ چون ماه تو ای جان و جهان
ای بسا خون که من از دیده ی جان بفشردم
گرچه جفتست به عیش و طرب آن دلبر من
من ز خواب و خور و شادی دو عالم فردم
دردم از حد بگذشت و نکنی هیچ دوا
صبر تا کی بتوان کرد نگارا در دم
تا به کی حال جهان از تو نهان بتوان داشت
سالها با غم تو صبر و تحمّل کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق خود نسبت به معشوق میپردازد و از درد و رنجی که بر اثر جدایی و عشق ناکام احساس میکند صحبت میکند. او به این موضوع اشاره میکند که چقدر برای محبت معشوقش رنج برده و بر دل زخمیاش چه ستمهایی رفته است. شاعر از دلبرش یاد میکند و میگوید که زندگیاش بدون او خالی از شادی و سرور است. او همچنین به صبر و تحملی که در سالها به خاطر عشق معشوقش داشته اشاره میکند و حسرت و دلتنگی خود را در فراق او بیان میکند. این شعر نشاندهنده وابستگی عاطفی عمیق و درد ناشی از جدایی است.
هوش مصنوعی: آیا میدانی که من چقدر به تو فکر کردهام؟ اگر برای تو اهمیت نگذارم، به راستی که بیوفا هستم.
هوش مصنوعی: تو چه کارها که با دل دختر بیچاره من نکردی! در غم عشق تو، خیلی درد و رنج تحمل کردهام و خون دلهای زیادی خوردهام.
هوش مصنوعی: چه آسیبها و سختیهایی که بر دل آزردهام روا داشتی، چه بیرحمیها که به خاطر دوری تو تحمل کردم.
هوش مصنوعی: در دوری چهره مانند ماه تو، ای جان و ای زندگی، من به خاطر تو اشکهای زیادی را از چشمانم ریختم.
هوش مصنوعی: اگرچه محبوبم در خوشی و شادی همراه من است، اما من از خواب و خوراک و شادی این جهانها جدا هستم.
هوش مصنوعی: درد من به حدی رسیده که هیچ درمانی برایش نیست. نمیدانم تا کی میتوانم تحمل کنم، ای عشق، در این حال و روز.
هوش مصنوعی: تا کی میتوان در مورد حال و روز این دنیا از تو بیخبر بود؟ سالها با غم و اندوه تو صبر و تحمل کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش با دوست محاکات بجان میگردم
نکته را راه به هنجار زیان میگردم
غیرت عشق چنان پرده همیداشت که من
نقش اسرار زخود نیز نهان میگردم
چون جهان نزل جنان بود من از پیروزی
[...]
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
یا گناهیست که اول من مسکین کردم
تو که از صورت حال دل ما بیخبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
[...]
تا جهانست به سر گرد جهان می گردم
در تکاپوی تو ای دوست به عالم فردم
عهد کردم که نگردم ز تو تا جان دارم
ور بگردم من از این عهد و وفا نامردم
وقت آنست که رحمی بکنی بر دل من
[...]
موج جوهر شوم از تیغ زبانت گردم
چون خط پشت لب از گرد دهانت گردم
از خجالت نتوانم به تو نزدیک شدن
چون تهیدست بر اطراف دکانت گردم
گر نشینی به چنین پای تو را بوسه زنم
[...]
پای مهد تو چه شبها که به روز آوردم
طفل بودی و تو را تازه جوانی کردم
من که یک عمر تو را از دل و جان پروردم
هان! منه داغ جدایی به دل پر دردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.