گنجور

 
اثیر اخسیکتی

دوش با دوست محاکات بجان میگردم

نکته را راه به هنجار زیان میگردم

غیرت عشق چنان پرده همیداشت که من

نقش اسرار زخود نیز نهان میگردم

چون جهان نزل جنان بود من از پیروزی

منزل همت از آنسوی جهان میگردم

نظر از هرچه فلک دید، زمین میخواندم

خرد از هرچه خبر داشت، عیان میگردم

تامرابو، که هم از من بخرد یار به هیچ

سود و سرمایه بر آن بیع زیان میکردم

بحروفی که همی بست سر حلقه دُرج

خاتم غیب در انگشت بیان میکردم

او چو خورشید مرا کان گهر کردی و من

دامن او صدف گوهر کان میکردم

تا بآماج رسد تیر سحر یعنی آه

گاه تیر از قد خود گاه کمان میکردم

دم بدادند مرا دام طرازان حواس

زآنکه پرواز نه در اوج مکان میکردم

 
 
 
سعدی

عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم

یا گناهیست که اول من مسکین کردم

تو که از صورت حال دل ما بی‌خبری

غم دل با تو نگویم که ندانی دردم

ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی

[...]

جهان ملک خاتون

تا جهانست به سر گرد جهان می گردم

در تکاپوی تو ای دوست به عالم فردم

عهد کردم که نگردم ز تو تا جان دارم

ور بگردم من از این عهد و وفا نامردم

وقت آنست که رحمی بکنی بر دل من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
سیدای نسفی

موج جوهر شوم از تیغ زبانت گردم

چون خط پشت لب از گرد دهانت گردم

از خجالت نتوانم به تو نزدیک شدن

چون تهیدست بر اطراف دکانت گردم

گر نشینی به چنین پای تو را بوسه زنم

[...]

ترکی شیرازی

پای مهد تو چه شبها که به روز آوردم

طفل بودی و تو را تازه جوانی کردم

من که یک عمر تو را از دل و جان پروردم

هان! منه داغ جدایی به دل پر دردم

میرزاده عشقی

همه این قصه به نظم آوردم

فهم آن بر تو حوالت کردم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه