تا که من نرد وفا با رخ تو باخته ام
مهره ی مهر تو در طاس غم انداخته ام
بار هجران تو بر جان من امروزی نیست
با غم عشق تو عمریست که در ساخته ام
همچو پروانه سرگشته به شمع رخ دوست
بی تکلّف دو جهان را همه در باخته ام
از دل و جان و جوانی همه بیگانه شدم
تا سگی را به سر کوی تو بشناخته ام
سالها تا به فراز و به نشیب شب هجر
باد پایان وفا را به جهان تاخته ام
آنچنان واله و شیدای تو گشتم که ز شوق
بارها دیده ی خود دیده و نشناخته ام
طوطیی بود سخنگوی به مدح تو زبان
از غم هجر تو اکنون بتر از فاخته ام
سرزنش ارچه کنم بار رقیبم که چو سرو
با وجود شب وصل تو سر افراخته ام
خبرت نیست که از بوی تو ای جان و جهان
همچو موم از غم هجران تو بگداخته ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و وفاداری خود به معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که تمام زندگی و جوانی خود را در عشق او صرف کرده و در حسرت و غم دوری او به سر میبرد. احساساتش نسبت به معشوق آنقدر عمیق است که خود را از همه چیز بیگانه کرده و حتی در فراق او به حالتی دچار شده که خودش را دیگر نمیشناسد. شاعر خود را مانند پروانهای میبیند که به شمع عشق میسوزد و در نهایت به شدت دلتنگی و غم به سگی میماند که در کوی محبوبش گشتوگذار میکند. او از سرزنشهای دیگران نیز میگوید و به شدت از بوی محبوبش و آثار هجران او رنج میبرد.
هوش مصنوعی: از زمانی که من وفاداری خود را در برابر چهره تو نشان دادهام، عشق و محبت تو را در میان درد و غم زندگیام به رخ کشیدهام.
هوش مصنوعی: فراق تو برای من تازه نیست، چون سالهاست که با غم عشق تو زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: مانند پروانهای که به دور شمع معشوق میچرخد، بیهیچ دردسری تمام دنیای خود را فدای چهرهی دوست کردهام.
هوش مصنوعی: من از دل و جان و جوانیام فاصله گرفتهام، تا حدی که فقط به خاطر آشنایی با سگی در خیابان تو، خودم را فراموش کردهام.
هوش مصنوعی: سالیان دراز در پر و بال مشکلات و ناملایمات عشق، به تلاش و کوشش برای وفای به عهد خود پرداختهام و همواره در جستجوی پایان این غم و جدایی هستم.
هوش مصنوعی: به قدری از عشق تو پر از شوق و هیجان شدهام که بارها چشم خود را دیدهام اما نتوانستهام آن را بشناسم.
هوش مصنوعی: یک طوطی زباندار بود که به مدح تو صحبت میکرد، ولی اکنون، پس از دوری از تو، حال من از فاخته بدتر است.
هوش مصنوعی: اگرچه من رقیبم را سرزنش میکنم، اما با وجود شب وصال تو، مانند سرو ایستادهام و بیپروا قامت کشیدهام.
هوش مصنوعی: تو خبر نداری که بوی تو چقدر برایم دلانگیز و سوزان است، من از درد جداییات مانند موم آب شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خانهٔ دوری دل از همه پرداختهام
وانداران بهر تو وحدتکدهای ساختهام
زیر این سقف مقرنس به ازین جائی نیست
که من تنگ دل از بهر تو پرداختهام
هست دیگ طربم ز آتش بیدود بهجوش
[...]
من که از وسعت مشرب به فلک ساختهام
پیش خوی تو مکرر سپر انداختهام
روی بر تافتن از من ز مسلمانی نیست
مه که ابروی ترا قبله خود ساختهام
برگ سبزی به من از سرو تو هرگز نرسید
[...]
همچو یعقوب ز نو مصلحتی ساختهام
تازه نرد نظری با پسری باختهام
به هواداری آن طرفه غزال چینی
دام در رهگذر آهویی انداختهام
تا چه آید به من آخر ز هوسناکی دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.