سالها تا ز غم عشق رخت سوخته ام
دیده را غیر رخت از دو جهان دوخته ام
درس مهر تو ز جان و دلم ای مایه روح
پیش استاد غم عشق تو آموخته ام
با همه سوز دل و آب دو چشم ای دیده
غیر درد غم هجرانت چه اندوخته ام
گر کسی نام رخ خوب تو بردی به زبان
من ز شادی چو گل روی تو افروخته ام
با همه غصّه که از دست تو دارم در جان
به جهان خاک کف پای تو نفروخته ام
من چو گنجشک ضعیفم به غم عشق زبون
در هوای رخ خورشید تو پر سوخته ام
تا ابد عشق تو در جان جهانم باشد
من که از روز ازل مهر تو آموخته ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج ناشی از عشق سخن میگوید. او سالها در غم عشق محبوبش سوخته و تنها به خاطر او چشم خود را از تمام زیباییهای دنیا دوخته است. عشق و محبت او به محبوبش را به عنوان یک درس ارزشمند یاد کرده و در برابر سوختن دل و اشکها، هیچ چیز جز درد هجران را اندوخته نمیداند. با وجود ناراحتیها و غمهایی که از جدایی محبوب برایش به وجود آمده، احساس میکند که هیچ چیز را برای به دست آوردن عشق او فدای دنیا نکرده است. شاعر خود را به یک گنجشک ضعیف تشبیه میکند که در آرزوی دیدن روی محبوبش در آتش ناشی از عشق سوخته است و در نهایت، عشق آن محبوب را تا ابد در وجود خود نگه میدارد.
هوش مصنوعی: مدتهاست که به خاطر عشق تو، چشمانم را خسته و از زندگی دور کردهام و جز تو هیچ چیزی برایم اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو را در عمق وجودم آموختهام و این درس را با همه وجودم احساس میکنم. در محضر غم و دلتنگی تو، از استاد عشقی که داری، یاد گرفتهام.
هوش مصنوعی: با تمام ناراحتی و اشکهایی که ریختم، ای چشم، جز درد فراق تو چه چیزی ذخیره کردهام؟
هوش مصنوعی: اگر کسی به زیبایی تو اشاره کند، من از شادی مانند گلی که درخشان است، میتابم و خوشحال میشوم.
هوش مصنوعی: با اینکه از دست تو ناراحتی و غم دارم، اما جانم را به هیچ چیزی به جز خاک پای تو نمیفروشم.
هوش مصنوعی: من همچون گنجشک ضعیفی هستم که در غم عشق تو ناتوان و بیصدا به سر میبرم و دلباختهٔ زیبایی تو هستم، بهگونهای که همچون پر سوختهای در آسمان پرواز میکنم.
هوش مصنوعی: عشق تو همیشه در قلب و روح من زنده خواهد بود، چون از آغاز خلقت، محبت تو را یاد گرفتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من که چون لاله ز داغ تو بر افروخته ام
رخ بر افروخته ام از می و دلسوخته ام
رشته جان مرا سوزن مژگان تو بس
زین سبب چشم و دل از هر دو جهان دوخته ام
غرقه بحر غمم چاره من خاموشیست
[...]
بیتو شامی که چراغ طرب افروخته ام
یاد از شمع رخت کرده ام و سوخته ام
چاک خواهد شدن آخر دل من همچو انار
زین همه قطره ی خون کز غمت اندوخته ام
نتواند نفسی بود دلم بی غم عشق
[...]
شرحِ این قصه شنو از دو لبِ دوختهام
تا بسوزد دلت از بهرِ دلِ سوختهام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.