ای رخت همچو صبح و زلف چو شام
نیست بی روی تو مرا آرام
سرو نازا گذر کن اندر باغ
تا کنم پیش قامت تو قیام
راست گفتم به سرو بستانی
لاف بالا شدست بر تو حرام
با وجود قدش تو را نرسد
سرکشی ای بلند بی هندام
سرو چو بیش هست چوبین پای
تو بتی سرو قد سیم اندام
نسبت روی تو به گل نکنم
زآنکه هستی به رخ چو ماه تمام
وقت گل در چمن اگر مردی
لب جان برمگیر از لب جام
جگرم همچو لاله سوخت ز غم
نازنینا به یاد باده خام
بس به هجران تو بکوشیدم
توسن وصل تو نگشتم رام
بس شنیدیم تلخ از آن دهنش
تا از آن لب مگر رسیم به کام
کام دل برنیامد از لب دوست
لیکن اندر جهان شدم بدنام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوقی با زیبایی بینظیر و خاص صحبت میکند و او را به صبح و شام تشبیه میکند. شاعر احساس بیقراری و آرامش نداشتن خود را بدون روی معشوق بیان میکند. او از قد و قامت معشوق که همچون سرو است، تحسین میکند و بیان میکند که هیچ چیز قادر به برابری با زیبایی او نیست. شاعر در ادامه به غم و رنج ناشی از دوری معشوق اشاره کرده و از مشکلات عشق و آرزوهای برآورده نشده خود میگوید. او به تلخیهای عشق نیز اشاره کرده و نهایتاً به ناکامیاش در رسیدن به کام دلش از لب دوست پرداخته است، در حالی که در این راه به بدنامی دچار شده است.
هوش مصنوعی: عزیز من، چهرهات مانند صبح زیباست و موهایت شب مانند است. بدون حضور تو، هیچ آرامشی برای من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای سرو زیبا، به آرامی از این باغ بگذر تا من در برابر قامت تو ایستاده و احترام کنم.
هوش مصنوعی: به درخت سرو در باغ گفتم که بالای تو سخن گفتن و خود را بزرگتر از آنچه که هستی نشان دادن، نادرست است.
هوش مصنوعی: با وجود بلندی قدت، تو نمیتوانی از سرکشی و خودخواهی پیشی بگیری.
هوش مصنوعی: درخت سرو همچون تو است که قد بلند و زیباست، اما پای تو مانند چوبی است که به آن استحکام میبخشد. تو با اندام نحیف و خوشفرم خود درخشندگی خاصی داری.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم زیبایی چهرهات را به گل比زنم، زیرا صورتت مثل ماه کامل است و بینظیر است.
هوش مصنوعی: وقتی گلها در چمن شکوفا هستند و زیبایی را به نمایش میگذارند، اگر زندگی را جستجو میکنی، از لذتهای آن غافل نشو و از هر فرصتی که به دست میآوری، بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: جگرم مانند لالهای که در آتش میسوزد، به خاطر غم دلربای تو، تحت تاثیر یاد شرابی خام و بیتجربه قرار دارد.
هوش مصنوعی: من در دوری تو بسیار تلاش کردم، اما نتوانستم خود را به پیوند با تو تسلیم کنم.
هوش مصنوعی: ما از زبان او تلخیهای زیادی شنیدهایم، اما امید داریم که از آن لبهایش به شیرینی و لذت برسیم.
هوش مصنوعی: خواستهام را از زبان دوست به دست نیاوردم، اما به خاطر آن، در دنیا رسوا و بدنام شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش تا اول سپیده بام
می همی خورد می به رطل و به جام
با سماعی که از حلاوت بود
مرغ را پایدام ودل را دام
با بتانی که می ندانم گفت
[...]
رام روز است بخت و دولت رام
ای دلارام خیز و در ده جام
ز آن قنینه یکی قدح پر کن
همچو کبک دری یکی بخرام
کام ران و جهان به لهو گزار
[...]
از برای قبول خاصه و عام
به پا باشدت قعود و قیام
ای بملک تو زینت ایام
وی ز تیغ تو نصرة اسلام
بندهٔ حل و عقد تو فلک
سخرهٔ امر و نهی تو ایام
دل پاک تو مجمع دانش
[...]
جرم خورشید دوش چون گه شام
سر به مغرب فرو کشید تمام
از بر خیمهٔ سپهر بتافت
ماه رزین او چو ماه خیام
چون طناب شفق ز هم بگسست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.