برنمی آید مرا زان لعل جان افزای کام
وز شراب عشق او چون چشم او مستم مدام
چون صراحی می رود خون دلم از جور یار
دایماً سرگشته ام در مجلس او همچو جام
می پزم سودای زلف یار در دیگ هوس
عقل می گوید تو تا کی می پزی سودای خام
صبر می باید مرا در عاشقی و چاره نیست
همچو مرغ زیرک ای دل چون درافتادی به دام
ای صبا چون بگذری هیچت فتد کز مردمی
سوی یار من بری از خسته ی مسکین پیام
گو من مهجور در عشق تو سرگردان شدم
در جهان از وصل تو هرگز ندیده هیچ کام
می فرستم از دل و جانت سلامی دم به دم
ور تو در سالی کنی یکبار یاد ما تمام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به بیان عواطف عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. شاعر از لذت و شوقی که از وصال یار تجربه میکند صحبت میکند، اما در عین حال از درد جدایی و غم ناشی از آن نیز مینالد. او در میانهی شور و مستی عشق، همواره سرگشته و منتظر است و از عقلش میخواهد که به او صبر بیاموزد. شاعر از زبانی صمیمی و پر از احساس، از یاری که به او عشق ورزیده و او را به حالت سرگشته درآورده یاد میکند و از صبا خواهش میکند تا پیام عشقش را به محبوب برساند. در نهایت، شاعر آرزو دارد که حتی یک بار در طول سال یادش را فراموش نکند.
هوش مصنوعی: عزیزم، اثر او بر من چنان قوی است که نمیتوانم از شیرینی عشقش دل بکنم. هرگاه به او فکر میکنم، مانند خماری ناشی از شراب عشقش، همیشه در مستی و شیدایی هستم.
هوش مصنوعی: وقتی نوشیدنی میریزد، دل من به خاطر ظلم و ستم محبوبم به شدت میجوشد و من همیشه در مجلس او مثل جامی سرگشته و بیقرار هستم.
هوش مصنوعی: من در دل خود، عشق و محبت یار را مانند چیزی در حال پختن تصور میکنم، اما عقل به من میگوید که چه زمانی میخواهی این آرزوهای نابخود را پرورش دهی.
هوش مصنوعی: در عشق تحمل و صبر لازم است و چارهای جز این نیست. ای دل، مانند پرندهای هوشمند، وقتی در دام افتادی باید با احتیاط رفتار کنی.
هوش مصنوعی: ای نسیم، هر جا که میگذری، پیام من را به یارم برسان که از بیتابی و رنج کشیدن من خبر داشته باشد.
هوش مصنوعی: به من بگویید که در عشق تو به شدت گیج و سرگردان شدم و در این دنیا هرگز از وصال و نزدیکی تو هیچ لذتی را تجربه نکردهام.
هوش مصنوعی: هر لحظه از دل و جان به تو سلام میفرستم و اگر در سالی یک بار هم به یاد ما بیفتی، برای من کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ز سیمینه فکنده در بلورینه مدام
هم بساعد چون بلوری هم بتن چون سیم خام
سرو داری ماه بار و ماه داری لاله پوش
لاله داری باده رنگ و باده داری لعل فام
زلف تو مشک سیاه و جعد تو شمشاد تر
[...]
آن زبرجد رنگ مشکین بوی و طعمش طعم شهد
رنگ دیبا دارد و بوی قماری عود خام
چون تو ببریدی شود هر یک از آن ده ماه نو
ور نبری باشد او در ذات خود ماه تمام
تا شد از گل بوستان سیمگون بیجاده فام
بوی و رنگ از گل ستاند و باده و بیجاده وام
از شکوفه باد در بستان شده لؤلؤ فشان
وز شقایق سنگ در صحرا شده بیجاده فام
حور عین از خلد اگر عمدا ببستان بگذرد
[...]
حلم باید مرد را تا کار او گیرد نظام
صبر باید تا ببیند دوست دشمن را به کام
عادت ایوب و ابراهیم صبر و حلم بود
شد به صبر و حلم پیدا نام ایشان از انام
صنع یزدان همچنانکایوب و اپراهیم را
[...]
ای همیشه بوده راه دین احمد را قوام
همچنان چون پیش ازین ملک ملکشه را نظام
عفو تو خط درکشد هر جا که بیند یک خطا
اسم تو گردن نهد آنجا که بیند یک تمام
آسیای فتنه فرق دشمنت را کرد آس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.