گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

در فراقش رود خون از دیده می‌بارم هنوز

وان ستمگر می‌نگوید ترک آزارم هنوز

سال‌ها تا گلبن مقصود را می‌پرورم

زآب چشم و بر نمی‌آید گل از خارم هنوز

گرچه بر باد هوس شد خرمن امّید من

تخم مهرش بر جبین دوستی کارم هنوز

گرچه صد داغست بر جانم ز هجران نگار

داغ مهرش بر جبین دوستی دارم هنوز

دلبر از کوی محبّت پای اگر بیرون نهاد

من به دست ناامیدی سر نمی‌خارم هنوز

زاری و افغان من بی‌او گذشت اندر فلک

وآن نگار آگه نگشت از نالهٔ زارم هنوز

گرچه در مهرش مرا جان و جهان از دست رفت

همچنان رحمت امیدست از جهاندارم هنوز