دیگر چه فتنه می کند این باد مشک بیز
گر عاقلی دلا به سوی بوستان گریز
از باد صبحدم به چمن بین شکوفه ها
بنشین به زیر آن و شکوفه به سر بریز
ای نور هر دو دیده بینا ز روی لطف
با غمزه گو که بی گنهی خون ما مریز
دل رفت در شکنج دو زلفش مقام کرد
از وی بگو که چون بردش کس به تیغ تیز
دانی که رستخیز قیامت چگونه است
روز فراق بین که چنانست رستخیز
گم کرده ای دلا به سر کوی یار هوش
بی حاصلست خاک درین ره کنون مبیز
تا کی جهان به درد غمش مبتلا شوی
مشکل توان نمودن با بخت بد ستیز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف مشکلات و چالشهای ناشی از عشق و دلدادگی میپردازد. او به شخصی میگوید که بهتر است از دلمشغولیهای خود فرار کند و به باغی زیبا برود. او به زیباییهای طبیعت و گلها اشاره میکند و از معشوقه خود میخواهد که بر او رحمی کند و بیدلیل خون او را نریزد. شاعر همچنین به عواقب جدایی و روز قیامت اشاره میکند و از دوستی که در سر کوی یار گم شده، میخواهد که وقتش را بیهوده تلف نکند. در نهایت، او نگران است که چرا باید به خاطر درد عشق رنج بکشند و از بخت بد خود ناراحت است.
هوش مصنوعی: این باد مشک بیز چه شرارتی به پا کرده است؟ اگر عقل داری، ای دل، به سوی باغ برو و از این آشوب دور شو.
هوش مصنوعی: از نسیم صبحگاهی لذت ببر و به میان گلها برو، زیر درخت بنشین و گلبرگها را بر سر خود بریز.
هوش مصنوعی: ای روشنی چشمان بینا، از روی لطف با نگاهی اشاره کن که بدون هیچ دلیلی خون ما را نریز.
هوش مصنوعی: دل به دام چهرهاش گرفتار شد و در پیچ و خم زلفهایش آرام گرفت. بگو او را که چگونه کسی را با تیغ تیز برداشت.
هوش مصنوعی: میدانی روز قیامت و روز جدایی چه حال و هوایی دارد؟ چنین است که در آن روز، مردم برخیزند و از خواب غفلت بیدار شوند.
هوش مصنوعی: عزیز دل، در راه معشوق خود گم شدهای. در این مسیر، فکر کردن به چیزی که نامشخص است، بیفایده است. پس در این راه نباید بیهوده سرگردان باشی.
هوش مصنوعی: چقدر باید به خاطر غم او رنج بکشید؟ چطور میتوان با بخت بد به مبارزه پرداخت؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آزرده رفت مانا تاجالزمان ز ما
زیرا که وقت رفتن رفتم نگفت نیز
اسراف از او طمع نتوان داشت شرط نیست
لفظش درست و مرد حکیمست و در عزیز
چون خشم او شود گه کین و ستیز تیز
گردون کند نفیر که ای رستخیز خیز
از بیم آب روی تو در صف رستخیز
آتش نموده پشت و گرفته ره گریز
من در وفای عهد چنان کند نیستم
کز دامن تو دست بدارم به تیغ تیز
ای در زمان خط تو بازار فتنه تیز
انجام دور حسن تو آغاز رستخیز
جولانی تو راست که جولان ز لعب تو
صد رستخیز خاسته از هر نشست و خیز
هر روز میکند ز ره دعوی آفتاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.