به یاد آمدم آن جوانی و ناز
که کردیم با دلبران طناز
به پایم نهاده بسی سروران
سری کاو بدی در جهان سرفراز
ز عشق رخم باز نشناختند
سران سر ز پای و سر از پای باز
اگر جان بدی التماس جهان
فدا بود پیشم به هنگام ناز
رخی داشتم چون گل اندر چمن
قدی داشتم راست چون سرو ناز
دو ابرو که بودی چو محراب دل
که جانها ببستند در وی نماز
دو چشمم به نوعی که نرگس به باغ
یقینش به دیدار بودی نیاز
دو گیسو که بودی بسان کمند
به دستان دو راهم بدی جمله ساز
صبا گر گذشتی به راهم دمی
به گوشم سخن نرم گفتی به راز
دو لب همچو شکّر دو رخ همچو گل
به درد دل عاشقان چاره ساز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر به جوانی و زیبایی خاصی که در کنار دلبران داشته، اشاره میکند. او از سرورانی که در پای او ناز میکردند یاد میکند و به عشق و زیباییای که در چهرهاش دیده میشود، اشاره میکند. صورت او به گل و قامتش به سرو تشبیه شده و ابروهایش همچون محراب دل است که جانها به آن نماز میبرند. چشمانش به زیبایی نرگس و موهایش به کمند تشبیه شده و در جایی از صبا میخواهد که لحظهای در راهش بگذرد و به او رازهایی بگوید. لبهایش به شیرینی شکر و چهرهاش به زبانی عاشقانه توصیف میشود که دل عاشقان را آرام میکند.
هوش مصنوعی: یاد جوانی و شیطنتهایی که با عاشقان جذاب داشتیم، دوباره در ذهنم زنده شد.
هوش مصنوعی: بسیاری از سروران و بزرگان به پای من نشستهاند، و این نشاندهندهی مقام و اعتبار من در دنیا است.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، کسانی که در مقام و منصب هستند، نه چهرهام را شناختند و نه از پاهای من خبر داشتند. عشق چنان مرا مست کرده که حتی سر و پایم را نمیتوانند تشخیص دهند.
هوش مصنوعی: اگر جان خود را فدای من کنی، در زمان ناز و زیباییات، من به دنیاست که از تو درخواست میکنم.
هوش مصنوعی: صورت من همچون گل در باغ است و قامت من به زیبایی سرو که راست و بلند است.
هوش مصنوعی: دو ابرو، همچون محرابی هستند که دلها در آن به عبادت و پرستش مشغولاند و جانها در مقابل آن به سجده در میآیند.
هوش مصنوعی: چشمهایم به گونهای به تو نیاز دارند که نرگس به دیدار باغش مشتاق است.
هوش مصنوعی: دو گیسوی تو مانند کمند بود و با دستانت به من راه نشان میدادی و همه چیز را برای من فراهم میکردی.
هوش مصنوعی: اگر نسیم لطیف روزی به راه من بگذری، لحظهای با صدای ملایم و رازآلودی به من سخن خواهی گفت.
هوش مصنوعی: دو لب او مانند شکر و دو رخسار او همچون گل است؛ او به درد دل عاشقان تسکین میبخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیز تاز
ترا هست محشر رسول حجاز
دهنده بپول چنیوت جواز
کزین پس ایا دل به دنیا مناز
که عزش عذابست و نازش نیاز
دو سرو سهی را به یک بوستان
بپرورد در شادکامی و ناز
ابی آن که ز آن هر دو آمد گناه
[...]
چو آمد گه زادن زن فراز
بکشکینه گرمش آمد نیاز
رهانندهٔ روز شمار از گداز
دهنده به پول چینود جواز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.