ای مسلمانان بتی دارم به غایت دلپذیر
چابک و رعنا و چست و نازنین و دلپذیر
صبر فرماید مرا در عاشقی آن بی وفا
تا کی آخر طفل مسکین صبر بتواند ز شیر
وصل یار نازنین و خلوتی جوی از رقیب
ای جوان گر هوش داری گوش کن از عقل پیر
در من این عیبست آخر چون ز سر بیرون کنم
من ز روی خوب و بانگ چنگ باشم ناگزیر
دل سپر کردم ندادم ترکش امّا تا به کی
چون کمانم گه کشد گه دورم اندازد چو تیر
روز وصل دلبران را قدر چون نشناختی
ای دل بیچاره چون هجران درآمد بازگیر
چون طلبکار وصال کعبه جانان منم
باشد اندر راه ما خار مغیلان چون حریر
گر نوازد یک شبم آخر چه نقصان آیدش
گر جهان روشن شود از وصل آن ماه منیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از یک مسلمان عاشق است که به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند و از دردهای ناشی از عشق بیوفا صحبت میکند. او در تلاش است تا صبر کند و در انتظار وصال یار خود باشد، اما در عین حال از بیوفایی و هجران رنج میبرد. شاعر به جوانان توصیه میکند که قدر لحظات وصال را بدانند و به یاد داشته باشند که عشق و انتظار میتواند عذابآور باشد. همچنین، او بهای عشق و متاعی که در انتظار است را با تصاویری از کمان و تیر و زیباییهای یار مقایسه میکند، و در نهایت به احساس عمیق خود از عشق و نیاز به وصال اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، من یک معشوقه دارم که بسیار زیبا و خوشسیرت است، با ظاهری دلربا و با نشاط، که دل را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که آن بی وفا به من صبر میدهد و نمیدانم تا چه زمانی باید این وضعیت را تحمل کنم. من مثل یک کودک ناتوان هستم که نمیتواند بیشتر از این صبر کند.
هوش مصنوعی: ای جوان، اگر خرد و هوش داری، به دنبال وصال محبوب نازنین خود باش و از مزاحمت رقیبان دوری کن. با ریشههای اندیشهها و تجربیات پیران مشورت کن و از آنها بهره ببر.
هوش مصنوعی: این معضل من است که نمیتوانم از ذهنم بیرون برم. حتی اگر چهره زیبایی داشته باشم و صدای سازم دلنشین باشد، باز هم نمیتوانم از این مشکل فرار کنم.
هوش مصنوعی: دل را به خطر انداختم و بیپروا به عشق ادامه دادم، اما این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت؟ مانند کمانی هستم که گاه به سمت هدف میروم و گاه دور میشوم، مثل تیر که به سادگی پرتاب میشود.
هوش مصنوعی: ای دل بیچاره، در زمان وصل و نزدیکی معشوقان قدر و ارزش آن لحظات را نشناختی، حال که زمان جدایی و دوری فرا رسیده، دوباره به یاد آن لحظات میافتی.
هوش مصنوعی: من به دنبال وصال و نزدیکی معشوق خود هستم، و در این راه، هرچند که موانع و سختیها مانند خار مغیلان وجود دارد، اما برای من آنها به نرمی و لطافت حریر مینمایند.
هوش مصنوعی: اگر فقط یک شب من را نوازش کند، چه لطمهای به او وارد میشود؟ حتی اگر دنیا به خاطر وصال آن ماه روشن شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر
از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر
با منقط سیب گوئی نار کفته کرده جنگ
این بخست آنرا بتیغ و آن بخست اینرابتیر
کان بتن بر کفته دارد زخمها از تیغ مهر
[...]
مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر
کنج باغ و بوستان را کرد غارت ماه تیر
بدره بدره زریابی زیر پای هر درخت
توده توده سیم بینی در کنار هر غدیر
از فراق نوبهاران در دل نارست نار
[...]
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر
تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر
تا هوا سنجاب پوشید و حواصل کوهسار
گلبن از دیبا برهنه است و گلستان از حریر
حُلّه بافان را برون کردند گویی از چمن
[...]
ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
تا بدین تاج و سریر از بهر مهرویان غیب
هر زمانی نوعروسی عقد بندی بر ضمیر
با چنین تاج و سریر از بهر دارالمُلکِ سِرّ
[...]
ای مجیر دین ایزد ، کایزدت بادا مجیر
در معالی بی عدیلی ، در مکارم بی نظیر
داعی اعمال را کف جواد تو مجیب
خایف ایام را سعی جمیل تو مجیر
بدسگالان را خلاف امر تو بئس القرین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.