بیچاره دل به درد تو تا کی بود صبور
جان را تو قوّتی و دلم را تویی سرور
تا چند صبر باشدم از روی مهوشت
تا کی بود شکیب بگو دیده را ز نور
آنچ از فراق تو به سر ما گذشت دوش
شرح بلای آن نتوان گفت در حضور
در جنّت ار برند مرا بی حضور دوست
بی وصل جان فزاش نخواهم جمال حور
ای جان نازنین من آخر بگو ز ما
تا کی تو دور باشی و من باشم از تو دور
آخر ترّحمی به من و حال من بکن
بیچاره دل ز روی تو تا کی شود به دور
گویی صبور باش به هجران تو در جهان
دیدی که هیچکس شود از جان خود صبور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل در مورد احساس شدید درد و longing (دلتنگی) عاشقانه است. شاعر از صبری که دلش در فراق محبوب تحمّل کرده، سخن میگوید. او به محبوب میگوید که برای چه مدت باید دوریاش را تحمل کند و تأکید میکند که زندگی بدون حضور او معنایی ندارد. شاعر از بلای فراق و مشکلات ناشی از آن میگوید و در نهایت از محبوب درخواست میکند که به حال او ترحم کند و او را از این دوری رهایی بخشد. در این شعر، حسرت و نیاز به وصال محبوب به وضوح احساس میشود.
هوش مصنوعی: دل نازک من تا چه زمانی باید به درد تو صبوری کند؟ تو توان و قدرت جان من هستی و دل من تنها تو را میخواهد.
هوش مصنوعی: چقدر باید صبر کنم تا از زیباییات رهایی یابم؟ تا کی باید تحمل کنم؟ به من بگو که چشمم را از نور زندگیات پر کنم.
هوش مصنوعی: آنچه که در شب گذشته از دوری تو بر ما گذشت، به قدری دردناک است که نمیتوانم آن را در حضور دیگران بگویم.
هوش مصنوعی: اگر مرا به بهشت ببرند ولی دوست من در آنجا نباشد، من هیچ علاقهای به جمال حور (حورهای بهشتی) ندارم و اینجا بدون او برایم بیمعناست.
هوش مصنوعی: ای عزیز دل من، بگو تا کی میخواهی از من دور باشی و من نیز از تو دور بمانم؟
هوش مصنوعی: لطفاً به حال و روز من رحم کن! دل بیچارهام از روی تو چگونه میتواند در غم بماند و انتظار بکشد؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد صبوری به خاطر دوری تو در دنیا کار سادهای نیست، چرا که هیچکس نمیتواند به راحتی از جان خود بگذرد و شکیبایی نشان دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور
تا نوفتد ستور تو ناگه به جر و لور
موری تو و فلک به مثل زنده پیل مست
دارد هگرز طاقت با پیل مست، مور؟
شور است آب او ننشاندت تشنگی
[...]
گویند شغل خویش بدشمن مده بزور
بورک لصاحبه نشنیدی ز لوح گور
خورشید رخت خویش بمغرب نه زان برد
کش زحمتی همیبود از مرغ روز کور
نزضعف زنده پیل ز پشه حذر کند
[...]
ای دل ز خوابِ جهل برآور سر غرور
تا بو که بگذری به سلامت ازین فتور
گر بایدت که حشرِ تو با صالحان بود
در موقفِ جزا که بود موعدِ نشور
این جا ز خود بمیر و به حق زنده باز شو
[...]
ای ساربان، که رنج کشیدی ز راه دور
آمد شتر به منزل لیلی، مکن عبور
اینست خارها که ازو چیدهایم گل
وین جای خیمها که درو دیدهایم حور
این لحظه آتشست به جایی که بود آب
[...]
بزمی که از نوای نوالش به بزم خلد
روحانیان نواله برند از برای حور
بزمی که مانده اند هم از یاد مجلسش
حوران بزم روضه فردوس در قصور
بود از فروغ باده و عکس صفای جام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.