ز ابر بر رخ ماهم نقاب خوش نبود
ز دیده بر رخ جانم شراب خوش نبود
تو تا به چند جگر خوردنت بود عادت
مخور که از جگر ما کباب خوش نبود
مپوش روی چو خورشید خویشتن به نقاب
که با رخ چو خورت ماهتاب خوش نبود
رخت گلست و خوی عارض تو همچو گلاب
به روی چون گل تو جز گلاب خوش نبود
لب تو شکّر شیرین جفا مگو بر من
که تلخ گفتن ار آن لب جواب خوش نبود
طبیب درد منی نوش خواهم از لب تو
به صبر کرده ملوث جواب خوش نبود
در آتشم ز غم رویت ای پری پیکر
چنانچه در دهنم بی تو آب خوش نبود
به دیده گفتم خوابت حرام باد امشب
که با خیال رخ دوست خواب خوش نبود
جهان ز آب روان می شود چنین معمور
کنار آب چو باشد سراب خوش نبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.