گنجور

 
جهان ملک خاتون

یاری که همه میل دلش سوی وفا بود

برگشت و جفا کرد و ندانم که چرا بود

بر حال من دلشده ی زار نبخشود

این نیز هم از طالع شوریده ی ما بود

از هجر تو هر چند که کردیم شکایت

با وصل تو گویی نفس باد صبا بود

آن عهد که بستی و دگر بار شکستی

حقّا که نه از پیش من از پیش شما بود

یک لحظه ز شادی جهان شاد نگشتم

تا دامن وصل توأم از دست رها بود

من شکر وصال تو نه می گفتم اگرنه

آن دولت و شادی که مرا بود که را بود

از رشک قبا می شد پیراهن دلها

روزی که میان من و دلدار صفا بود

مسکین دل من قید سر زلف بتان شد

دیوانه به زنجیر کشیدند و سزا بود

گویند که سلطان جهان بنده نوازست

با ماش ندانم که چرا میل جفا بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
میبدی

فر کو نه بدی باشه آن را که سها بود

عاشق بهمه جایی انگشت‌نما بود

خاقانی

آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود

زیرا که نه شب بود که تاریخ بقا بود

بودند بسی سوختگان گرد در او

لیکن به سرا پردهٔ او بار مرا بود

من سایه شدم او ز پس چشم رقیبان

[...]

کمال خجندی

دوشینه خیالت همه شب مونس ما بود

تا روز دو دست من و آن زلف دوتا بود

قاسم انوار

این عشق و مودت اثر لطف خدا بود

وین جمله عنایت نه باندازه ما بود

جوری، که ز تو بر دل غمدیده ما رفت

بر شکل بلا بود ولی عین عطا بود

از روز ازل عاشق و شوریده و مستیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
شیخ بهایی

تا گفت بلی، دل به بلای تو در افتاد

هرگز زبلای تو نرست این چه بلا بود؟

میل از طرف ما مشمارید که در کاه

هر میل که بود از طرف کاهربا بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه