گنجور

 
جهان ملک خاتون

کجا دل در غمت آرام گیرد

کجا با درد تو درمان پذیرد

گرش لطفت بگیرد دست و میلی

کجا از عشق تو یک دم گزیرد

روا داری که مسکینی غریبی

به درد عشق تو از غم بمیرد

چرا لطف تو دست ناتوانی

به وصل خویشتن یک دم نگیرد

گرم از وصل ننوازی زمانی

یقین کاندر جهان طوفان بگیرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ادیب صابر

به برنایی چنان بردم گمانی

که گر دلبر نیابد دل بمیرد

کنون چون روز پیری روی بنمود

همی از روی دلبر دل بگیرد

سعدی

چو کم ‎خوردن طبیعت شد کسی را

چو سختی پیشش آید، سهل گیرد

وگر تن‌‎پرور است اندر فراخی

چو تنگی بیند، از سختی بمیرد

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه