تا چند توان درد تو در سینه نهان کرد
در حسرت تو خون دل از دیده روان کرد
با شوق رخت چند کند صبر دل من
پیداست که تا چند ز جان صبر توان کرد
تا سرو روانم نشد از دیده جان دور
خون جگر از دیده غمدیده روان کرد
سرو از حسد قدّ نگارم ز قد افتاد
تا او به چمن قامت رعناش چمان کرد
قدّم چو الف بود ولی بار غم هجر
بر پشت دلم بود نگارا خم از آن کرد
دل رفت به بازار که تا عشوه فروشد
سودش غم عشق آمد و سرمایه زیان کرد
دل نیست زمانی ز غم و یاد تو خالی
یادش ز من خسته نیامد چه توان کرد
با این همه بدمهری و بدخویی و تندی
سر ترک توان و نتوان ترک جهان کرد
گفتا نکنم همچو جهان با تو وفا من
گفتم نکنی این تو و او رفت و چنان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم ناشی از دوری معشوق صحبت میکند. او حسرت و غم خود را با توصیف احساساتش نسبت به معشوق بیان میکند. دلش به خاطر خاطرات و یاد معشوق همواره در رنج است و نمیتواند از این غم رها شود. حتی با وجود بیمهری و تندی معشوق، شاعر نمیتواند از او دل بکند. در نهایت، او از قول معشوق یاد میکند که نمیتواند مانند جهان به او وفادار بماند، و شاعر با حسرت میپذیرد که چنین خواهد شد.
هوش مصنوعی: تا کی میتوانم درد تو را در دل مخفی نگهدارم؟ به خاطر آرزوی دیدن تو، اشک چشمانم چون خون دل جاری شده است.
هوش مصنوعی: دل من دیگر طاقت نمیآورد و شوق دیدن تو آنقدر زیاد است که نمیدانم تا کی میتوانم در تحمل این فاصله باقی بمانم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که وجودم همچون سرو با طراوت و سرزنده نشود، از دیدگانم دور نیست؛ غم و درد درونم مانند خون جگر، از چشمانم جاری میشود.
هوش مصنوعی: یک سرو به خاطر حسادت به قد و قامت زیبای محبوب من، از شدت حسد کوتاه شد، زیرا که او با قامت زیبا و دلربایش در باغ در حال چرخش و ناز کردن بود.
هوش مصنوعی: عشق مثل الف است که همیشه در جلو قرار دارد، اما بار درد جدایی بر دوشم سنگینی میکند. ای معشوق، به خاطر همین موضوع قلبم خم شده است.
هوش مصنوعی: دل به بازار عشق رفت تا زیباییها و ناز و عشوهها را به دست آورد، اما در عوض با غم و سختی عشق روبرو شد و تمام سرمایهاش را از دست داد.
هوش مصنوعی: دل هرگز از غم و یاد تو خالی نیست و هیچ وقت یاد من را فراموش نکرده است. چه کار میتوان کرد؟
هوش مصنوعی: با وجود تمام بدرفتاریها و تندخوییهایت، نمیتوانم دنیا را ترک کنم.
هوش مصنوعی: همانطور که دنیا به کسی وفا نمیکند، من هم به تو وفا نخواهم کرد. من گفتم که تو هم وفا نخواهی کرد و او رفت و چنین عملی را نشان داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترکی که همی بر سمن از مشک نشان کرد
یک باره سمن برگ به شمشاد نهانکرد
تا ساده زَنَخ بود همه قصد به دل داشت
واکنون که خط آورد همه قصد بهجان کرد
چون زلف به خم بود مرا پشت به خم کرد
[...]
هر جور که بر عاشق بیسیم توان کرد
امروز بتم بر من سرگشته چنان کرد
از بس که ستم کرد به من بر چو مرا دید
شرم آمدش از روی من و روی نهان کرد
گفتم که چنان کن که دلم خون شود از غم
[...]
زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد
عشق تو مرا رانده به گرد دو جهان کرد
گویی که بلا با سر زلف تو قرین بود
گویی که قضا با غم عشق تو قران کرد
اندر طلب زلف تو عمری دل من رفت
[...]
در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد
آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد
من در پی آن دلبر عیار برفتم
او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد
من در عجب افتادم از آن قطب یگانه
[...]
انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد
زیرا که نه روییست کز او صبر توان کرد
امروز یقین شد که تو محبوب خدایی
کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد
مشتاق تو را کی بود آرام و صبوری؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.