تا نگارین رخ دلبند ز ما پنهان کرد
خانهٔ صبر من دلشده را ویران کرد
حال بیچاره خود از عشق تو خون بود ولی
تیغ ایام فراق تو گذر بر جان کرد
حال درد دل خود را چو بگفتم به طبیب
هم ز عنّاب لب لعل تواش درمان کرد
دیده هر چند بعیدست ز روی چو مهت
لیک در عید رخت جان و جهان قربان کرد
گر ز دل جان طلبد آن صنم خوب خصال
هرچه او خواست ز بیچاره دل ما آن کرد
دل مسکین به تکاپوی تو از پا ننشست
آخرالامر که تا جان به سر جانان کرد
یک دم از لعل لب خویش مرا کام نداد
تا مرا گرد جهان خسته و سرگردان کرد
دل بدزدید و نیارست نگه داشتنش
آن همه فتنه و آشوب دو چشمش زان کرد
روی بنمود و دگر باره ز ما گردانید
تا به هجران چو سر زلف خودم پیچان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق پرداخته است. شاعر میگوید که چهره دلربا و محبوبش را از او پنهان کرده و این موضوع باعث ویرانی دلش شده است. او هرچند در فراق محبوب به شدت رنج میکشد، ولی در برابر این درد تاب نیاورده و از عشقش نمیکاهد. شاعر از طبیب میخواهد که به او دارویی در این وضعیت بدهد، اما نشان میدهد که درمان واقعی در لبهای محبوبش نهفته است. او همچنین توصیف میکند که هرچند محبوبش دور است، اما خاطر او جان و جهانش را قربانی او میکند. در نهایت، شاعر به تنهایی و سردرگمی اشاره میکند و میگوید چهره محبوبش او را رنجانده و ناتوان کرده است. این شعر پر از احساسات عشق، درد فراق و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: وقتی که محبوب زیبا رویم از من پنهان شده، خانهٔ صبرم را به ویرانی کشاند و دل شدم را خراب کرد.
هوش مصنوعی: حال بیچارهای که در عشق تو به شدت رنج میبرد، اما سختیها و مصیبتهای دوری تو، مانند تیغی بر جانش فرود آمد.
هوش مصنوعی: وقتی حال دلم را برای پزشک بازگو کردم، او با لبان شیرینش مرا درمان کرد، درست مانند عنابی که معجزهاش در شفادهی معروف است.
هوش مصنوعی: چشمانم هر چند به زیبایی تو دسترسی ندارند، اما در روز عید، جان و دلم را برای تو فدای میکنم.
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق خوشخلقت بخواهد که دل ما را بدرد، هر چه که بخواهد، دل بیچاره ما انجام میدهد.
هوش مصنوعی: دل بیچاره با وجود تمام سختیها و مستیهای عشق به تلاش و کوشش برای تو ادامه داد و در نهایت جانش را در راه عشق به معشوق فدا کرد.
هوش مصنوعی: او هیچگاه به من اجازه نداد تا از زیبایی لبانش بهرهمند شوم، و به همین خاطر، من را به دور دنیا کشاند و خسته و گیج کرد.
هوش مصنوعی: دل را دزدید و نتوانستم آن را نگهدارم، زیرا فتنه و آشوبی که در چشمانش بود، مرا کاملاً تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: او زیبایی خود را به ما نشان داد و سپس دوباره ما را از خود دور کرد، بهطوری که در غم جدایی همچون سر زلف خودم پیچیده شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن خداوند که آفاق به یک فرمان کرد
ملک آفاق به فرمان ملک سلطان کرد
در ازل کرد قضا از قبل دولت او
تا به پیروزی و اقبال فلک دوران کرد
همه عالم چو یکی نامه به معنی بنگاشت
[...]
گل فرو ریخت و رخ از باغ جهان پنهان کرد
بلبل دلشده را خسته دل و نالان کرد
گل نخندید ز بستان امیدم به ستم
خار هجران تو ای جان اثرم در جان کرد
بخت برگشت ز من تا تو شدی از بر من
[...]
کرد چون صید دلم روی ز من پنهان کرد
جورها بر من آشفته سر گردان کرد
گوش بر قول رقیبان بداندیش نهاد
هر چه آموخت ز بیداد بجانم آن کرد
من چه گویم که چها کرد بجانم ز جفا
[...]
رخنه هایی که مرا در جگر آن مژگان کرد
زرهی نیست که بتوان به قبا پنهان کرد
این طراوت که گل روی ترا داده خدا
می تواند نفس سوخته را ریحان کرد
گوی خورشید به خون دست ز آسایش شست
[...]
گریهام از غم هجرت به جهان طوفان کرد
شبنم اشک از آنجا به سر مژگان کرد
جوش این سیل بلا قصر دلم ویران کرد
عاقبت داغ تو با خاک مرا یکسان کرد!
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.