تا چند کنم جانا از دست غمت فریاد
زین بیش نمی آرم من طاقت این بیداد
من با غم هجرانت تا کی گذرانم روز
شاید که کنی یک شب از وصل خودم دلشاد
دیدم قد رعنایت گشتم ز میان جان
من بنده آن قامت هستی تو چو سرو آزاد
بخرام میان باغ تا قامت تو بیند
افتد ز قدم در دم هم طوبی و هم شمشاد
درآتش هجرانت ای دوست خبر داری
کاین خانه ی صبر من برکند غم از بنیاد
حال دل مسکینم آخر که تواند گفت
ای نور دو چشم من در گوش تو غیر از باد
فریاد جهان سوزم افتاده به کوه و دشت
تا سوز غم عشقت در هر دو جهان افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و اندوه ناشی از جدایی و عشق ناکام است. شاعر از غم و فریادهای درونی خود میگوید و به سختی تحمل دوری محبوب اشاره میکند. او به زیبایی محبوب و آزادیاش نسبت به دیگران اشاره میکند و از احساس سوختن در آتش هجران سخن میگوید. در نهایت، او به نگرانیهایش از وضعیت دلش میپردازد و فریاد میزند که این غم در همه جا وجود دارد و زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: به چه مدت و تا کی باید از دست غم تو فریاد بزنم؟ دیگر بیشتر از این نمیتوانم تحمل کنم این ناتوانی و بیعدالتی را.
هوش مصنوعی: دلم به خاطر دوری تو پر از غم است و نمیدانم تا کی میتوانم این روزها را تحمل کنم. شاید یک شب تو به یاد من بیفتی و از دیدارت خوشحال شوم.
هوش مصنوعی: دیدم قد زیبا و ظرافت تو را، جانم را تقدیم میکنم. من بندهای هستم که قامت تو به زیبایی و سرسختی سروهای آزاد است.
هوش مصنوعی: در باغ قدم بزن تا زیبایی تو دیده شود، زیرا که از هر قدم تو، هم طوبی و هم شمشاد به زمین میافتند.
هوش مصنوعی: عشق و دوری تو مرا به شدت میسوزاند و آیا تو میدانی که این صبر و تحمل من چقدر تحت فشار قرار گرفته و به کجا رسیده است؟
هوش مصنوعی: حالت دلنگرانی من را کسی نمیتواند بگوید، ای روشنی چشمان من، در گوش تو فقط صدای باد میپیچد.
هوش مصنوعی: فریاد من که از غم درونم برمیخیزد، در کوهها و دشتها طنینانداز شده است؛ چرا که درد عشق تو در هر گوشهای از جهان احساس میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مردمک دیده تا کی کنی این بیداد
خون جگرم ریزی از دیده که شرمت باد
هجران تو جانم را آورد به لب باری
وز دولت وصل تو یک لحظه نگشتم شاد
شیرین لب تو هرگز کی داد شبی کامم
[...]
شه معتمدالدوله آن داور شه اجداد
برسده او امجاد رخسا پی استسعاد
خرگاه شکوه وی دارد زنجوم اوتاد
شاهی که وجود اوست قطب فلک ایجاد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.