ما را نمی رود نفسی یاد او ز یاد
یارب که یاد او ز دل خسته کم مباد
هر چند اعتقاد تو با ما درست نیست
هردم زیادتست مرا با تو اعتقاد
من جز به یاد تو نزنم یک دم و تو را
یک دم نیاید از من آشفته حال یاد
پیوسته شادی تو اگر در غم منست
هرگز دلم بجز غم عشقت مباد شاد
بیداد می کشم ز غمت بر امید آنک
روزی به خوشدلی بستانم ز وصل داد
از درد هجر اگرچه گرفتار محنتم
هرگز ز روزگار تو را محنتی مباد
کشتی به تیغ هجر من مستمند را
این رخصتت به خون دل عاشقان که داد
در لطف و دلبری چو تو فرزند خوبروی
از مادر زمانه به نیک اختری نزاد
جانم ز اشتیاق فلانی به لب رسید
یارب بلای عشق که اندر جهان نهاد
بر روز وصل دوست نداریم دست رس
یک شب ز روی لطف خدا روزیم کناد
حال جهان چو خال تو یکباره تیره گشت
تا شور زلف دلکش تو در جهان فتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی فردی است که دائم در یاد معشوق خود به سر میبرد. شاعر از غم و درد دوری صحبت میکند و اعتراف میکند که حتی با وجود مشکلات و باورهای متفاوت، عشقش به معشوق روزبهروز بیشتر میشود. او به یاد معشوق در هر لحظه زندگی، حتی در موقعیتهای سخت و غمناک، ادامه میدهد و آرزو دارد روزی به وصال او برسد. شاعر در نهایت با حسرت و شوق، زیبایی معشوق را ستایش میکند و از تأثیر عمیق عشق بر زندگیاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ما به یاد او همیشه هستیم و هیچگاه فراموشش نمیکنیم، ای خداوند، زیرا یاد او برای دلهای خسته ما بسیار اهمیت دارد و هرگز نباید از بین برود.
هوش مصنوعی: با اینکه نظر تو با ما سازگار نیست، اما هر لحظه تمایل و علاقهام به تو بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: من هیچ لحظهای را بییاد تو سپری نمیکنم و تو هم هرگز از یاد من نمیروی، حتی در لحظات پریشانیام.
هوش مصنوعی: اگر شادی تو همیشه در غم من باشد، هرگز دلم جز غم عشق تو شاد نخواهد بود.
هوش مصنوعی: عذاب میکشم از غم تو و امیدوارم روزی با خوشحالی به وصالت دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: اگرچه به خاطر دوری تو با مشکلات و دردها مواجه هستم، اما هرگز برای تو آرزوی رنج و سختی را نمیکنم.
هوش مصنوعی: کشتی عشق من را به خاطر جدایی شکسته و خراب کرد، اما تو به دل عاشقان اجازه داد که با خون خود، این درد را تحمل کنند.
هوش مصنوعی: در زیبایی و جاذبهای که تو داری، هیچکس از زمانه به خوبی و خوشقد و قامت تو به دنیا نیامده است.
هوش مصنوعی: وجودم به خاطر محبت فلانی به پایان رسیده، ای کاش بلای عشق که در این دنیا قرار داده شده، وجود نداشت.
هوش مصنوعی: ما در روز وصل محبوب نمیخواهیم به راحتی به او دست پیدا کنیم، بلکه یک شب از روی لطف خدا، ما را خوشحال کن.
هوش مصنوعی: حال و روز جهان به اندازهی یک دالان تیره و تار شده است، وقتی که زیبایی و جذابیت موهای دلربای تو در دنیا جلوهگر شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نرگس نگر، چگونه همی عاشقی کند
بر چشمکان آن صنم خَلُّخینژاد
گویی مگر کسی بشد، از آب زعفران
انگشت زرد کرد و به کافور بر نهاد
از باغ باد بوی گل آورد بامداد
وز گل مرا سوی مل سوری پیام داد
گفتا من آمدم تو بیا تا بروی من
آزادگان ز خواجه بنیکی کنند یاد
خواجه بزرگ ابوعلی آن بی بهانه جود
[...]
یک نیمه عمر خویش ببیهودگی بباد
دادیم و ساعتی نشدیم از زمانه شاد
از گشت آسمانی و تقدیر ایزدی
برکس چنین نباشد و برکس چنین مباد
یا روزگار کینه کش از مرد دانشست
[...]
تا آفریدگار مرا رای و هوش داد
بی کس ترم نیاید از خویشتن بیاد
آن روزگار شیرین چون باد بر گذشت
این روزگار تلخ همان بگذرد چو باد
گر باز روزگار مساعد شود مرا
[...]
غلبه فروش خواجه که ما را گرفت باد
بنگر که داروش ز چه فرمود اوستاد
گفتا که پنجپایک و غوک و مکل بکوب
در خایه هل تو چنگ خشنسار بامداد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.