گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

نشست بار فراقی چو کوه بر دل ما

به وصل خویش مگر حل کنی تو مشکل ما

به درد عشق رخت ای نگار سنگین دل

بگو چه شد بجز از خون دیده حاصل ما

غم فراق و دل ریش و سینه ی پردرد

به غیر از این دو سه چیزی نشد مداخل ما

ز آتش دل و آه سحر به مهر رخت

بجز درخت محبّت نروید از گل ما

امید بود مرا کز تو برخورم هیهات

کجا شد آن همه اندیشه های باطل ما

چو بگذری به سر خاک ما پس از صد سال

یقین که مهر تو باقیست در مفاصل ما

بیا و چشمه ی چشم جهان مفرّح کن

که سرو قدّ تو رستست راست در دل ما