دل فدای لبان چون نوشت
غیر یادم همه فراموشت
ای نگارین من خبر داری
که ز جانیم مست و مدهوشت
غیر از این در جهان مرادم نیست
که بگیرم شبی در آغوشت
در جهان نعرههای شوق زنیم
ما به یاد لبان خاموشت
هم ز نامحرمان بپوشان موی
که درافتاد از سر آغوشت
دوش بر دوش بود در شب دوش
یاد میناید از شب دوشت
باده عشق ما چو میخوردی
گفتم ای عمر نازنین نوشت
نالهها میزنیم در غم تو
نرسد ای نگار در گوشت
سوختی ای نگار میدانی
دو جهان را به لعل در نوشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز کی گیرم اندر آغوشت
کی بیارم به دست چون دوشت
هرگز آیا به خواب خواهم دید
یک شبی دیگر اندر آغوشت
تا بدیدم به زیر حلقهٔ زلف
[...]
ای دلم مست چشمهٔ نوشت
در خطم از خطِ سیهپوشت
باد سرسبزی خطت که به لطف
سر برون زد ز چشمهٔ نوشت
حلقه در گوش کرد خلق را
[...]
پِرِ هَفتا ثَله جُونی میکُند
عَشغِ مقری وَ خُیْ بِنی چِشِ رُوشْت
زور باید نه زر که بانو را
گزری دوستتر که ده من گوشت
تا که باشی کشد در آغوشت
چون برفتی کند فراموشت
ای قمر تابی از بنا گوشت
شکّر آبی ز چشمه ی نوشت
جادوان مست چشم میگونت
واهوان صید خواب خرگوشت
خسرو آسمان حلقه نمای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.