گنجور

 
جهان ملک خاتون

دوشم چه بود بی رخت ای دوست سرگذشت

آب دو چشم در غم رویت ز سر گذشت

گفتی بگوی شرح غم حال خویشتن

ترسم ملول گردی از این باب سرگذشت

کان سرو جان شبی نخرامید سوی ما

سویم نظر نکرد ز ما زود درگذشت

گفتم نظر به حال من افکن خدای را

زان پیشتر ز غصّه بگویند در گذشت

بگذشت یار همچو سهی سرو بوستان

ما را خبر نبود و ز ما بی خبر گذشت

باری خیال گشته ام از حسرت وصال

زان یک خیال روی تو کاندر نظر گذشت

زان یک گذر اگر خبری در جهان بدی

جان کردمی فداش زمانی که برگذشت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سید حسن غزنوی

جانا مپرس حال که کار از خبر گذشت

چون پای شد ز جای چه خیزد ز سر گذشت

آتش ز آب میرد و شد زنده تر بسی

تا آتش غم تو بر آب جگر گذشت

چندانکه برفراق تو شد آشنا دلم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سید حسن غزنوی
عطار

درد دل من از حد و اندازه درگذشت

از بس که اشک ریختم آبم ز سر گذشت

پایم ز دست واقعه در قیر غم گرفت

کارم ز جور حادثه از دست درگذشت

بر روی من چو بر جگر من نماند آب

[...]

قاسم انوار

دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت

از پا در اوفتادم و آبم ز سر گذشت

هر دل، که با وفای تو رفت از جهان برون

جان بخش و مشکبو چو نسیم سحر گذشت

بر طور عشق روی تو هر کس که بار یافت

[...]

صوفی محمد هروی

دردم ز اشتیاق تو ز اندازه در گذشت

از پا در اوفتادم و آبم ز سرگذشت

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
صائب تبریزی

امشب خیال زلف تو از چشم تر گذشت

این رشته با هزار گره زین گهر گذشت

چون موج دست در کمر بحر می کند

هر کس که چون حباب تواند ز سر گذشت

از سنگلاخ دهر دل شیشه بار من

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه