اگر اقبال باشد یاور ما
دهد داد ضعیفان داور ما
نماند این شب دیجور باری
برآید آفتاب خاور ما
چه باشد گر به دست آری نگارا
ز روی لطف یک دم خاطر ما
به هر ساعت ز یادت باد سردی
برآید از دل چون آذر ما
مسلمانان مگر ما را بزایید
برای روز هجران مادر ما
به دل می برنیایم، این بلا بین
از این دل تا چه آید بر سر ما
جوابم داد دلبر گفت در دام
فتادی از دو زلف کافر ما
به کویش گر روم فی الحال گوید
چو حلقه چند باشی بر در ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر شمشیر بارد بر سر ما
جزین دینی نباید در خور ما
اگر امروز دادی نیم خرما
برستی هم ز دوزخ هم ز گرما
که چون خورشید حشر آید به گرما
از آن بی سایه باشد سایه بر ما
به هر چیزی زکوتی هست بر ما
ز سیم و غلّه و انگور و خرما
بدو گفت: « ای غریب کشور ما
چرا دوری گزینی از بر ما؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.