چه کنم چون ز بخت یاری نیست
با منش رای سازگاری نیست
ای دل خسته با فراق توأم
چاره جز صبر و سازگاری نیست
گرچه زاری به عشق تن در ده
کار عاشق به غیر زاری نیست
یار ما بی وفا و بدمهر است
در دل او وفا و یاری نیست
تا کیت میل بر جفا باشد
مکن این شرط دوستداری نیست
ای عزیزم مکن جفا زین بیش
که تحمّل مرا به خواری نیست
غم فزودی و ترک ما گفتی
آخرت رسم غمگساری نیست
گفته ای از برم چرا دوری
دوری از دوست اختیاری نیست
گرچه جان و جهان به تیغ فراق
خسته ای، غیر جان سپاری نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دشواریهای عشق و جدایی میگوید. او احساس میکند که با وجود کمبود یاری و وفاداری، چارهای جز صبر و سازگاری ندارد. دلش از دوری معشوق خسته است و به زاری و اندوه خود ادامه میدهد. معشوق او بیوفا و بدخلق است و شاعر به او هشدار میدهد که دیگر نمیتواند تحقیر و جفا را تحمل کند. غم و فراق به او فشار میآورد و او تأکید میکند که دوری از دوست اختیاری نیست. در نهایت، او به حالت ناامیدی و خستگی خود از جدایی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چکار کنم که از شانس، یاری نمیرسد و رفتار من هم با لحن دلم سازگار نیست.
هوش مصنوعی: دل خستهام، با دوری تو، جز صبر و تحمل چارهای ندارم.
هوش مصنوعی: هرچند که در عشق به زاری و ناله میپردازند، اما کار عاشق تنها به همین زاری کردن محدود نمیشود.
هوش مصنوعی: محبوب ما وفادار و مهربان نیست، اما در دل او خبری از وفا و یاری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دیگر تو را زجر و آزار نمیطلبم، زیرا این رفتار نشاندهندهی عشق واقعی نیست.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، لطفاً بیشتر از این به من بیرحمی نکن، زیرا دیگر توان تحمل این توهین را ندارم.
هوش مصنوعی: غم تو بیشتر شد و تو از ما جدا شدی، در حالی که گفتی دیگر رسم دلخوشی نیست.
هوش مصنوعی: گفتهای چرا از من دوری؟ اما دوری از دوستی انتخابی نیست.
هوش مصنوعی: هرچند که جان و دنیای تو به خاطر جدایی رنجیده و خسته است، اما جز جان دادن، چارهای دیگر نداریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پسر هند اگر چه خال منست
دوستی ویم به کاری نیست
ور نوشت او خطی ز بهر رسول
به خطش نیز افتخاری نیست
در مقامی که شیر مردانند
[...]
ملک با تو به اختیاری نیست
در جهان جز تو تاجداری نیست
دوری از یار اختیاری نیست
لیک ما را ز بخت یاری نیست
چه کنم؟ با ستیزه رویی بخت
چاره الّا که سازگاری نیست
هم ز عشقت بپرس حال دلم
[...]
لیکن آن علم اختیاری نیست
فیضانش جز اضطراری نیست
در حقیقت عدم شماری نیست
نقطه و خط جز اعتباری نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.