ما را به غیر لطف تو شاها پناه نیست
زیرا که بنده ای چو من و چون تو شاه نیست
چون پایمال عشق شدم در غم فراق
آخر چرا به وصل توأم دستگاه نیست
دردم به دل رسید چرا ای طبیب من
یک دم به سوی خسته دلانت نگاه نیست
ما را ز دست هجر تو سرمایه در جهان
جز خون دیده بر رخ و رنگ چو کاه نیست
ماییم بی گناه و گنه کار پیش تو
شکر آنکه غیر عشق تو ما را گناه نیست
گم شد دلم ز دست و یقینم که جای دل
بیرون ز طرّه ی سر زلف سیاه نیست
از چشم من خیال رخ تو نمی رود
ما را به غیر مردم دیده گواه نیست
جانا چه شد چه بود چه کردم که بی سبب
ما را به گلستان وصال تو راه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر اندوه و احساس گمشده شاعر در عشق است. او بیان میکند که تنها پناهش لطف شاه است و بدون او نمیتواند زندگی کند. عشق و فراق او را دچار درد کرده و به دنبال وصال محبوبش است، اما به نظر میرسد که این آرزو محقق نمیشود. شاعر از نبود نگاه محبوبش و عذاب هجرانی که میکشد شکایت میکند. او خود را بیگناه میداند، اما در عین حال از درد عشق رنج میبرد. احساس گمگشتگی و ناکامی در رسیدن به معشوق، حسرتانگیز و عمیق است و در نهایت، شاعر به عدم امکان رسیدن به وصال اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ما هیچ پناهگاهی جز لطف و مهربانی تو نداریم، زیرا بندهای چون من، شایستهی توجه و محبت تو، و هیچ کس به بزرگی تو نیست.
هوش مصنوعی: وقتی در عشق و غم جدایی تو غرق شدم، چرا هنوز به بالاترين نقطه و اوج عشق تو نرسیدهام؟
هوش مصنوعی: دردم به دل رسیده است، اما چرا ای پزشک من، یک لحظه هم به آن دل خستهات نگاه نمیکنی؟
هوش مصنوعی: ما از جدایی تو در این دنیا هیچ دارایی جز اشکهایی که بر گونهام ریخته شده و رنگ و رویی مانند کاه نداریم.
هوش مصنوعی: ما بیگناه هستیم و در مقابل تو گناهکار به نظر میرسیم. شکر خدا که غیر از عشق تو، چیزی دیگری برای ما گناه محسوب نمیشود.
هوش مصنوعی: دل من گم شده و مطمئنم که هیچ جایی برای آن نیست جز در جایی که تارهای موهای مشکی تو را لمس کند.
هوش مصنوعی: آنچه که من در ذهن خود دارم، تصویر توست و این تصویر هرگز از چشمانم دور نمیشود. هیچ شاهد دیگری جز مردم نمیتواند بر این موضوع گواهی دهد.
هوش مصنوعی: عزیزم، چه اتفاقی افتاده که نمیتوانم به راحتی به آغوش محبت تو برسم؟ چه چیزی در من بوده که دلیل این جدایی را نمیفهمم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که در حمایت خوارزمشاه نیست
از جور حادثات جهان در پناه نیست
دی گفت دوستی که مرا موی رو سفید
بس زود گشت گر چه که آنهم تباه نیست
لیکن هنوز موسم آن نیستت برو
مور اخضاب کن که بشرع این گناه نیست
دادم جواب و گفتمش ای آنکه در جهان
[...]
آیینه را ز چشم تو تاب نگاه نیست
جز من کسی حریف تو ای کج کلاه نیست
ای پادشاه حسن، به جنگ شکستگان
تنها بیا، که حاجت خیل و سپاه نیست
گر صد نگاه چشم ترا، عاشقان تو
[...]
فصل گل است و موسم دیوان و گاه نیست
جز صحن باغ در خور اورنگ شاه نیست
نرگس گواه من که نباشد ببوستان
چشمی که در قدوم شهنشه براه نیست
ترکان شاه گرچه دلیرند و فتنه جو
[...]
این چند روزه مهلت گلبن غنیمت است
فردات در چمن اثری از گیاه نیست
تا با خودی چه لاف ز طاعت زنی نشاط
جرم این وجود تست و بجز وی گناه نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.