ما را به غیر لطف تو شاها پناه نیست
زیرا که بنده ای چو من و چون تو شاه نیست
چون پایمال عشق شدم در غم فراق
آخر چرا به وصل توأم دستگاه نیست
دردم به دل رسید چرا ای طبیب من
یک دم به سوی خسته دلانت نگاه نیست
ما را ز دست هجر تو سرمایه در جهان
جز خون دیده بر رخ و رنگ چو کاه نیست
ماییم بی گناه و گنه کار پیش تو
شکر آنکه غیر عشق تو ما را گناه نیست
گم شد دلم ز دست و یقینم که جای دل
بیرون ز طرّه ی سر زلف سیاه نیست
از چشم من خیال رخ تو نمی رود
ما را به غیر مردم دیده گواه نیست
جانا چه شد چه بود چه کردم که بی سبب
ما را به گلستان وصال تو راه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که در حمایت خوارزمشاه نیست
از جور حادثات جهان در پناه نیست
دی گفت دوستی که مرا موی رو سفید
بس زود گشت گر چه که آنهم تباه نیست
لیکن هنوز موسم آن نیستت برو
مور اخضاب کن که بشرع این گناه نیست
دادم جواب و گفتمش ای آنکه در جهان
[...]
آیینه را ز چشم تو تاب نگاه نیست
جز من کسی حریف تو ای کج کلاه نیست
ای پادشاه حسن، به جنگ شکستگان
تنها بیا، که حاجت خیل و سپاه نیست
گر صد نگاه چشم ترا، عاشقان تو
[...]
فصل گل است و موسم دیوان و گاه نیست
جز صحن باغ در خور اورنگ شاه نیست
نرگس گواه من که نباشد ببوستان
چشمی که در قدوم شهنشه براه نیست
ترکان شاه گرچه دلیرند و فتنه جو
[...]
این چند روزه مهلت گلبن غنیمت است
فردات در چمن اثری از گیاه نیست
تا با خودی چه لاف ز طاعت زنی نشاط
جرم این وجود تست و بجز وی گناه نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.