نیست دلی کز غم تو خسته نیست
با سر زلفین تو وابسته نیست
نقش رخت می نرود از خیال
زآنکه غم عشق تو بربسته نیست
پیش رخ خوب تو در بوستان
هیچ گلی نیست که او دسته نیست
نیست شبی کز غم هجران تو
روی من از خون جگر شسته نیست
رفت دلم بر در عطّار شوق
چون دهن تنگ تو یک پسته نیست
چون قد و بالای تو سروی دگر
بر لب سرچشمه ی جان رُسته نیست
روی به درگاه نیازش بمال
در دو جهان زآنکه درش بسته نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و عشق صحبت میکند و به شدت وابستگی خود به محبوب را بیان میکند. او اذعان دارد که هیچ دلی از غم عشق بیخبر نیست و هیچ زیبایی جز چهره محبوب در ذهنش نقش نمیبندد. همچنین، هیچ شبی نیست که او از غم دوری معشوق غمین نباشد. شاعر در آرزوی وصال و نزدیکی به محبوبش است و به کشف زیباییهای او اشاره میکند که در دنیای دیگری مثل او وجود ندارد. در نهایت، او از درگاه معشوق درخواست میکند که درهای محبت را باز کند.
هوش مصنوعی: هیچ دلی وجود ندارد که از غم تو دلسرد و خسته نشده باشد و هیچ قلبی نیست که به موهای زیبای تو وابسته نباشد.
هوش مصنوعی: تصویر چهرهات هرگز از ذهنم نمیرود، زیرا غم عشق تو هنوز مرا رها نکرده است.
هوش مصنوعی: در حضور چهره زیبای تو، هیچ گلی در باغ وجود ندارد که به پای تو برسد.
هوش مصنوعی: هیچ شبی نیست که در آن از درد جدایی تو، چهرهام را با خون دل نشسته باشد.
هوش مصنوعی: دل من به شدت مشتاق و پر از شوق است، مانند اینکه در مقابل دکانی دارم میروم اما نمیتوانم حتی یک پسته کوچک از آنجا بخرم.
هوش مصنوعی: هیچ انسانی با قد و قامت تو که همچون سرو است، در کنار چشمهی حیات و جوانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به درگاه خداوندی که نیازها را برآورده میکند، روی بیاور و به او تکیه کن، زیرا در این دو جهان هیچ محدودیتی بر روی در او وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.