ما را سر و کار با نگاریست
دل در خم زلف غمگساریست
از موکب لشکر فراقش
بر دیده ی عشق من غباریست
با بار فراق اوست کارم
بنگر که چه طرفه کار و باریست
کس نیست که با غمش بگوید
ما را بجز انده تو کاریست
خرّم دل عاشقی که او را
در روز وصالش اختیاریست
حال دل تنگ من چه پرسی
آشفته ی طرّه ی نگاریست
در مردم چشم خویش دیدم
از خط تو تیره روزگاریست
در عشق مرا خوشست با غم
کز یار قدیم یادگاریست
ناچیده دلم گلی ز وصلش
در باغ طرب اسیر خاریست
ای باد خبر به دلستان بر
بر خاک درش گرت گذاریست
گر هست جهان میان دریا
از دیده و از تو بر کناریست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و فراق سخن میگوید و احساسات غمانگیز خود را بیان میکند. او به زلف و زیبایی معشوقهاش اشاره میکند که دلش را درگیر کرده است. فراق و جدایی از معشوق برایش بسیار دردناک است و هیچکس جز او نمیتواند با درد دلش شریک باشد. او تأکید میکند که عشق واقعی شامل غم و اندوه است و یادآوری معشوق برایش خوشایند است، حتی اگر به یاد آن غم بیشتری احساس کند. در پایان، شاعر از پیچیدگیهای عشق و جدایی صحبت میکند و درخواستش این است که باد، پیامی به محبوبش برساند.
هوش مصنوعی: ما با دختری در ارتباطیم که دل ما به خاطر زلفهایش درهم ریخته و پریشان است.
هوش مصنوعی: از دوری محبوبم بر چشم عشق من نشانهای از غم و اندوه باقی مانده است.
هوش مصنوعی: من در تحمل دوری او در حالتی هستم که دیدن این وضعیت واقعاً شگفتانگیز و عجیب است.
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که با غم تو صحبت کند و به ما اهمیت بدهد، جز خود تو که دلتنگی و اندوهت را داریم.
هوش مصنوعی: دل عاشق خوشحال و شاداب است، چرا که در روز وصال معشوق، همه چیز در دست اوست و اختیار دارد.
هوش مصنوعی: حالم را از تو نپرس، زیرا دل من به شدت ناراحت است و به شکل آشفتهای به ذهنم آمده است.
هوش مصنوعی: من در چشمان مردم تاریکی روزگار خود را بر اثر خطایی که از تو به وجود آمده، مشاهده کردم.
هوش مصنوعی: در عشق، برای من خوشایند است که با غم زندگی کنم، زیرا این غم به من یادآور خاطرات یار قدیمیام است.
هوش مصنوعی: دل من در باغ شادی، گلی را از وصالش نمیتواند بچیند و آن گل مانند خاریست که اسیر شده است.
هوش مصنوعی: ای باد، اگر به دل محبوبم سفر کردی، بر آن خاکی که در آن جا قرار دارد، بوسهای بزن.
هوش مصنوعی: اگر جهان در مسیر دریا قرار دارد، از نظر من و از تو دور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل بیتو به صدهزار زاریست
جان در کف صدهزار خواریست
در عشق تو ز اشک دیده دل را
الحق ز هزار گونه یاریست
در راه تو خوارتر ز حاکم
[...]
در کوی تو عقل بی قراریست
بی روی تو روح سوگواریست
هر تار ز نرگس تو تیری است
هر موی طره تو ماریست
وصل است ز تو نخست پس هجر
[...]
هر نکته که بر نشان کاریست
در وی به ضرورت اختیاریست
در شهر شما یکی نگاریست
کز وی دل و عقل بیقراریست
هر نفسی را از او نصیبیست
هر باغی را از او بهاریست
در هر کویی از او فغانیست
[...]
هر سرخ گلی که در بهاریست
در دامن او نهفته خاریست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.