گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

بیا که بی رخ خوبت مرا به دل بارست

ببین که دیده ز هجر رخ تو خون بارست

بخور ز لطف غم حال ما که بد نبود

اگرچه در دو جهانت چو بنده بسیارست

اگر به پرسش مسکین قدم نهی روزی

بیا که جان و دل و دیده جمله ایثارست

مرا نه خواب و قرار و نه صبر و نه آرام

بتر که جور و جفای بتم به سر بارست

بیا بتا که تن خسته ی ضعیف نحیف

ز بار هجر تو باری به کام اغیارست

نگار من تو چه گویی که از چه روی آخر

به جور دلخوشی و دایمت جفا کارست

به گوش او برسان ای صبا و زود بگو

جهان ز درد فراق تو سخت افگارست

 
sunny dark_mode